لاسود

لغت نامه دهخدا

لاسود. ( اِخ ) نام موضع و محلی از دیههای هفتگانه شهر قدیم قم. رجوع به تاریخ قم ص 32 شود.

جمله سازی با لاسود

در كتاب آداب النفوس طبرى آمده كه پيغمبر صلى الله عليه و آله در اثناء ايام تشريق(روزهاى 11و12و13 ذى الحجة ) است در سرزمين منى در حالى كه بر استرى سوار بودرو بسوى مردم كرد و فرمود:يا ايهاالناس الا ربكم واحد و ان اباكم واحد الا لافضل لعربى على عجمى و لا لعجمى على عربى و لا لاسود على احمر و لا لاحمر علىاسود الا بالتقوى الاهل بلعت قالوا نعم قاليبلغ الشاهد الغائب
بعضى گفته اند: پنج سالقبل از بعثت نيز يكبار ديگر كعبه به وسيلهسيل منهدم شد، و طوائف قريش عمل ساختمان آن را در بين خود تقسيم كردند، و بنائى كه آنرا مى ساخت مردى رومى بنام (ياقوم ) بود و نجارى مصرى او را كمك مى كرد، و چونرسيدند به محلى كه بايد حجر لاسود را كار بگذارند، در بين خود نزاع كردند، كه اينشرافت نصيب كداميك از طوائف باشد؟ در آخر همگى بر آن توافق كردند كه محمد (صلىاللّه عليه و آله ) را كه در آن روز سى و پنج ساله بود بين خود حكم قرار دهند، چون بهوفور عقل و سداد راءى او آگاهى داشتند. آن جناب دستور داد تا ردائى بياورند و حجرالاسود را در آن نهاده و به قبائل دستور داد تا اطراف آن را گرفته و بلند كنند، و حجررا در محل نصب يعنى ركن شرقى بالا بياورند. آنگاه خودش سنگ را برداشت و در جايىكه مى بايست باشد، قرار داد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سرانجام یعنی چه؟
سرانجام یعنی چه؟
کس خل یعنی چه؟
کس خل یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز