روی در

لغت نامه دهخدا

روی در. [ دَ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای ششگانه بخش بستک شهرستان لار. حدود از شمال به دهستان درزوسایبان، از شمال خاوری به شهرستان سیرجان و از جنوب خاوری به شهرستان بندرعباس و از باختر به دهستان حومه لار. آب آن از چشمه و باران و محصول عمده آنجا غلات و خرما و دارای 9 پارچه آبادی و حدود 2500 تن سکنه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
روی در. [ دَ ] ( اِخ ) ده مرکز دهستان روی در بخش بستک شهرستان لار. سکنه آن 1116 تن و آب آن از چشمه و محصول عمده آنجا غلات و خرما است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

فرهنگ فارسی

ده مرکز دهستان روی در بخش بستک شهرستان لار.

جمله سازی با روی در

💡 پسرا، هست روز آن که تو روی در وفا کنی ز من ار پند بشنوی، ره وحشت رها کنی

💡 در خواب بی‌سو می روی در کوی بی‌کو می روی شش سو مرو وز سو مگو چون غیر سو آموختم

💡 تراکت‌ها گاهی روی در و دیوارها چسبانده می‌شوند و گاهی هم مستقیماً به درِ خانه‌های مردم پست می‌شوند.

💡 آروندهاتی روی در کتاب معروف «خدای چیزهای کوچک» که برنده جایزه بوکر شد، گریزی هم به تاریخ این حزب و ماجرای قدرت‌گیری و انشعاب در آن می‌زند.

💡 کمبود روی در در خاک‌های زراعی کشور به دلایل متعددی از جمله مصرف کودهای فسفاتی، بیشتر مشاهده می‌شود.

💡 روی در نقصان گذارد ماه چون گردد تمام چون شود لبریز جامت از خمار اندیشه کن