گره دادن

لغت نامه دهخدا

گره دادن. [ گ ِ رِه ْ دَ ] ( مص مرکب ) گره زدن و بستن. رجوع به گره زدن و گره بستن شود. || مجازاً، مشکل کردن کار.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - گره زدن. ۲ - ایجاد مشکلی کردن در کاری.

جمله سازی با گره دادن

به کار بیشتری روی دستگاه بافندگی نیاز دارد زیرا هر گره‌ای باید در جای دقیق و معین زده شود تا نقش حاضر گردد. البته بافنده تا اندازه‌ای می‌تواند با حرکت دادن و جلو و عقب بردن پود نقش‌هایی را که خود در نظر دارد به وجود آورد.