گرما خوردن

لغت نامه دهخدا

گرما خوردن. [ گ َ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) مقابل سرما خوردن. ( آنندراج ). دچار گرما شدن:
اگر روی عرقناک تو در مد نظر باشد
چو آب زندگی گرمای محشر میتوان خوردن.میرزا صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) دچار سرما شدن مقابل سرما خوردن.

جمله سازی با گرما خوردن

خوردن تشنگی و خوردن گرما ستم است خوردن ار باید آن به که همان روزه خوریم
امکان بازافروختگی یا انفجار دود در اماکنی که مواد مصنوعی وجود دارد افزایش می‌یابد. از نشانه‌های آغاز بازافروختگی، ترک خوردن شیشه‌ها و به‌وجود آمدن دود غلیظ قهوه‌ای رنگ است. هنگامی که هیچ بازشویی باز نیست، دود شیشه‌ها را پوشانیده و سیاه کرده‌است و دود ساطع شده تحت فشار از شکاف‌ها خارج می‌شود، و در عین حال گرمای حریق حس می‌شود باید انتظار انفجار و برگشت شعله را داشت.