پناهگاه پسر نوح

پسر نوح در تلاش بود تا از طوفان نجات یابد و به کوهی پناه ببرد. او گفت: به زودی به کوهی می‌روم که مرا از آب نجات دهد! اما نوح به او پاسخ داد: امروز هیچ چیز نمی‌تواند تو را از فرمان خدا نجات دهد، جز آن کس که او رحم کند. در این لحظه، موج‌ها میان آن دو حائل شد و پسر نوح در زمره غرق‌شدگان قرار گرفت. نوح، فرزندش را که در دوردست‌ها ایستاده بود، صدا زد و با کلماتی محبت‌آمیز به او گفت: ای پسرم، با ما سوار بر کشتی شو و از کافران دوری کن، وگرنه در عذاب آنها شریک خواهی شد. این کلام نوح نشان‌دهنده عشق و محبت پدرانه‌اش بود.

نوح در اینجا به پسرش یادآوری می‌کند که اگر او به کفر درونی‌اش پی می‌برد، هرگز او را دعوت به سوار شدن بر کشتی نمی‌کرد. پسر نوح در پاسخ به دعوت پدرش گفت که به کوهی خواهد رفت تا از آب حفظ شود، اما نوح به او یادآوری کرد که امروز هیچ کوهی نمی‌تواند او را نجات دهد. در واقع، در آن زمان، تنها پناهگاه واقعی، پناه بردن به خدا بود.

این گفتگو نشان می‌دهد که سرزمینی که نوح و قومش در آن زندگی می‌کردند، کوهستانی بوده و رفتن به بالای کوه‌ها کار دشواری نبوده است. اما در نهایت، نجات حقیقی تنها در گرو ایمان و اطاعت از خداوند است و این درس بزرگی است که در داستان نوح نهفته است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] پناهگاه پسر نوح (قرآن). کوه، پناهگاه خیالی پسر نوح، برای رهایی از حادثه طوفان نوح بود.
قال سـاوی الی جبل یعصمنی من المآء قال لا عاصم الیوم من امر الله الا من رحم وحال بینهما الموج فکان من المغرقین.گفت: «بزودی به کوهی پناه می برم تا مرا از آب حفظ کند! » (نوح) گفت: «امروز هیچ نگهداری در برابر فرمان خدا نیست مگر آن کس را که او رحم کند!» در این هنگام، موج در میان آن دو حایل شد و او در زمره غرق شدگان قرار گرفت! نوح فرزند خود را که در نقطه دوری کناره گیری کرده بود از همان دور صدا زد (و در ندایش گفت: یا بنی، و کلمه بنی مصغر کلمه ابنی است، که به معنای پسرم می باشد، قهرا کلمه بنی معنای پسرکم را می دهد، و اضافه کردن این کلمه بر یای متکلم برای این است که بر شفقت و مهربانی گوینده دلالت کند و به پسر بفهماند که پدرش او را دوست می دارد و خیر او را می خواهد). و گفت: ای پسرک من، با ما سوار بر کشتی شو، و با کافران مباش، وگرنه در بلاء شریک آنان خواهی شد، همانطور که در همنشینی و سوار نشدن بر کشتی شریک آنهایی، و نوح علیه السّلام در این گفتارش نفرمود: و لا تکن من الکافرین، از کافران مباش برای اینکه خیال می کرد مسلمان است، چون از نفاق دلش خبر نداشت و نمی دانست که او تنها به زبان مسلمان و مؤمن است، بدین جهت بود که او را صدا زد تا با مسلمانان باشد و سوار بر کشتی شود، و خلاصه اگر از کفر درونی پسرش اطلاع می داشت او را صدا نمی زد. قال سآوی الی جبل یعصمنی من الماء قال لا عاصم الیوم من امر الله، پسر نوح در پاسخ دعوت پدرش و در رد فرمان او گفت: من به زودی به کوهی منضم می شوم تا مرا از آب حفظ کند و در آب غرق نشوم نوح گفت: امروز هیچ حافظی از بلای خدا وجود ندارد، زیرا امروز غضب خدا شدت یافته و این قضاء رانده شده که تمامی اهل زمین به جز کسانی که به خود او پناهنده شوند غرق گردند، امروز نه هیچ کوهی عاصم و حافظ است و نه چیز دیگری. بعد از این گفتگو فاصله زیادی نشد که موج، بین نوح و پسرش فاصله شد و پسرش از غرق شدگان بود، و اگر موج بین آنها فاصله نمی شد و گفتگوی شان ادامه می یافت به کفر پسرش واقف می شد و از او بیزاری می جست. در این کلام اشاره ای است به اینکه سرزمینی که نوح و مردمش در آن زندگی می کردند سرزمین کوهستانی بوده و رفتن یک انسان به بالای بعضی از کوه ها مئونه زیادی نمی خواسته است.

جمله سازی با پناهگاه پسر نوح

مراد از اينكه پسر نوح (ع ) از اهل آن حضرت نبوده است (انه ليس من اهلك )