شاطی ء

فرهنگ معین

[ ع. ] (اِ. ) ساحل، کناره.

ویکی واژه

ساحل، کناره.

جمله سازی با شاطی ء

عقل اندرین قیاس مرا محور و مات ماند کو تشنه لب به شاطی شط فرات ماند
او اولین پادشاه یکتاپرست ایرانی بود که نوروز را عید گرفت و از سامنات به شاطی فرات رفت و به مرور زمان شوش، بابل را گرفت و شهرهایی از جمله بلخ را بنا کرد.
واقعیت این است که شاطی یا رودکنار بسیار زیبا و دیدنی و میعادگاه عشاق است و دلدادگان با تابش نور سرخ خورشید بر آب روان رود به هنگام غروب، به بهانهٔ آوردن آب به دیدار یکدیگر می‌شتافتند.
منع آب و قطع امید از جهات تشنه لب بر شاطی شط فرات