لغت نامه دهخدا
روغن انگبین. [ رَ/ رُو غ َ اَ گ َ ] ( اِ مرکب ) چنگال. چنگالی از روغن و انگبین داغ کرده کنند و نان در آن اشکنه کنند: الغمیرة؛ نان که در روغن انگبین شکنند. ( ملخص اللغات ).
روغن انگبین. [ رَ/ رُو غ َ اَ گ َ ] ( اِ مرکب ) چنگال. چنگالی از روغن و انگبین داغ کرده کنند و نان در آن اشکنه کنند: الغمیرة؛ نان که در روغن انگبین شکنند. ( ملخص اللغات ).
چنگال. چنگالی از روغن و انگبین داغ کرده کنند و نان در آن اشکنه کنند.
💡 که شیرین انگبینی بود در جام شهنشه روغن او شد سرانجام
💡 هست بارش دو سوی رویاروی روغن این سوی و انگبین آن سوی
💡 گفت کاول دمی که از من رفت ماجرا ز انگبین و روغن رفت