( و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون ما اءريد منهم من رزق و ما اءريد اءن يطعمون اناللّه هو الرزاق ذو القوة المتين )؛(65) و جن و انس را نيافريديم؛ جز براى آنكه مرا بپرستند و از آنان هيچ روزى نمى خواهم، و نمى خواهم كه مرا خوراك دهند؛ خداستكه خود روزى بخش نيرومند استوار است؛ ( فان اللّه غنى عن العالمين )؛(66)يقينا خدا از جهانيان بى نياز است.
سكونى يكى از ياران امام صادق عليه السلام، مى گويد: روزى به حضور امامصادق عليه السلام شرفياب شدم. در حالى كه غمگين و ناراحت بودم، امام از من پرسيد:اى سكونى ! چرا اندوهگين و ناراحتى ؟ گفتم: صاحب دخترى شده ام. امام فرمود: اىسكونى ! سنگينى او بر زمين است و روزى او به عهده خدا است. زندگى او چيزى از عمرتو نخواهد كاست و رزق و روزى او غير از روزى تو خواهد بود. به خدا سوگند، باشنيدن سخنان آرام بخش امام صادق عليه السلام، غصه از دلم زدوده شد. سپس امام از منپرسيد: اسمش را چه گذاشتى ؟ گفتم: فاطمه. فرمود: آه ! آه ! آه ! آن گاه دست مباركخود را بر پيشانى نهاد...
خوان لطفش هر کرا بخشی مقرر کرده است جاودان آن بخش چون رزق مقدر ساخته
رهرو در سومین سیر خود به سراغ میکائیل میرود و او را رزق دهنده و کلیددار باران و روزی است به مدد میخواند و میکائیل در پاسخ میگوید که او نیز مانند سالک در این درد فرو مانده و باران، اشک او و رعد، فریاد دلش است. در این بخش سالک متوجه میشود که میکائیل مجری رزق مردم است نه رزاق، و روزی دهنده حقیقی خداست. این بخش شامل ۴ حکایت میباشد.
زان پیشتر که خون تو رزق اجل شود این جرعه را به نرگس مخموریار بخش
از ابتدای شکل گیری روستای چاوشی مردم روستا بیشتر به کارهای کشاورزی دیم و دامداری اشتغال داشتند. در بخش کشاورزی تعدادی کمی از مردم که استطاعتی داشتند با تولید محصولات کشاورزی در مزرعه (چهاب) با ارتزاق میپرداختند. البته غذای اصلی کشاورزی مردم روستا در اوایل شکل گیری خرما، گندم و جو، محصولات لبنی و دامی بود. محصولات کشاورزی به صورت دیم انجام میگرفت. پس رزق و روزی مردم بیشتر در پی باران و تحولات جوی بود. سالهای پرباران مردم خوشحال و روزی فراوان و سالهای خشکسالی نیز مایه فلاکت و بدبختی مردم بود تا جایی که حتی مردم به ملخخواری و خوردن هستههای خرما روی میآوردند. در واقع دوران اولیه شکل گیری روستا مردم بیشتر در پی کسب درآمد و ثروت چندانی نبوده و به فکر گذران زندگی بودند.
((هنگامى كه قائم ما قيام كند، سراسر زمين به نور پروردگارش روشن گردد و مردم ازنور خورشيد، بى نياز شوند و تاريكى از ميان برود و يك انسان در حكومت آن حضرتبه مقدارى عمر مى كند كه داراى هزار پسر شود كه در ميان آنان هيچ دختر نيست، زمينگنجهاى خود را آشكار كند به طورى كه مردم، آن گنجها در را روى زمين بنگرند و انسانبه جستجوى فقيرى مى پردازد كه به او از مالش احسان كند و يا زكاتش را به او بدهد،كسى پيدا نمى شود كه اين اموال را از او بگيرد و مردم بر اثر رزق و روزى فراوانِخداوند عطا بخش، بى نياز هستند)).