ده واره

لغت نامه دهخدا

ده واره. [ دِه ْ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) کاری که همه مردم ده با هم انجام دهند چون حفر جوی و ساختن بنایی. ( یادداشت مؤلف ). || وجهی که همه می پردازند. ( در لهجه بختیاری ) ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

کاری را که همه مردم ده با هم انجام کنند چون حفر جوی و ساختن بنایی.

جمله سازی با ده واره

جان تو زان جمال مالامال چون شود وارهی ز رنج و ملال
بمردی وارهان خود را ازین بیگانگان بگسل بشهر آشنائی آ صلای‌ آشنائی زن
جمله تویی از خودی ام وارهان در ره من نیست به جز من حجیب
بازگو احوال دورافتادگان وارهان جان از غم و لب از فغان
بر دامن اجلال ولیعهد بزن دست تا وارهی از چنگ غم و ننگ تملّل
خیز سوی خیمه ها می کن گذار چشمها را وارهان از انتظار