دام جا

فرهنگستان زبان و ادب

{stall} [کشاورزی- علوم دامی] قسمت تفکیک شده در جایگاه دام که در آن گاوها یا اسب ها می ایستند یا دراز می کشند

جمله سازی با دام جا

سودای آشیان چو ندارم غمیم نیست کو مرغ دل به دام تو بی بال و پر شود
اگر قاچاقچی خودکار مخصوص شکری را نداد معلوم می‌شود همه در دام ساواک افتاده و دستگیر شده‌اند.
محبت هر دلی را کز نزاکت سرگران یابد سبک در دام ذوق ناله مرغ سحر گیرد
مهمترين فرقه موجود مسيحى، فرقه كاتوليك است. و بعد فرقه هاى ارتودوكس وپروتستان مى باشند. غير از اين سه مذهب بزرگ مذاهب ديگرى در دامان مسيحيت پديدارشدند كه تعداد آنها به يكصد و پنجاه فرقه و مذهب مى رسد.
بعضى گفته اند منظور از اين جمله: كه با دست شماقابل صيد خواهند بود، اين است كه با دام و تور مى توانستند آنها را بگيرند، ولى ظاهرآيه اين است كه حقيقتا ممكن بوده آنها را با خود دست شكار كنند.
چرا ز اشک و رخم سیم و زر به دامان ریخت اگر نه عشق مرا کیمیاگری آموخت