خیار هندی

لغت نامه دهخدا

خیارهندی. [ رِ هَِ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) هندوانه:
هست در شهر ابرقوه خیار هندی
کز بزرگی بود آن تخم دو تا یک خروار.بسحاق اطعمه.

فرهنگ فارسی

هندوانه

جمله سازی با خیار هندی

احتمالاً از فارسی میانه angArah «هندوانه». خیار ریز هندی که در خیارترشی استفاده می‌شود.