تا کشتن همراه

لغت نامه دهخدا

تا کشتن همراه بودن. [ ک ُ ت َ هََ دَ ] ( مص مرکب ) (...همراه بودن ) تا قتل همراه بودن. تا خون همراه بودن. کنایه از کمال عداوت و دشمنی است و در اشعار میریحیی شیرازی «تا مردن همراه » و در اشعار بعضی دیگر «تا جان همراه » نیز بدین معنی آمده. ( آنندراج ):
روز و شب کز ما گریزان دلبر دلخواه ماست
حیرتی دارم که تا کشتن چه سان همراه ماست.اثیر ( از آنندراج ).رجوع به «تا» و همچنین رجوع به «همراه بودن » شود.

جمله سازی با تا کشتن همراه

از فیلم‌های معروف او می‌توان به بازی در فیلم ۳ روز تا کشتن و قارچ اشاره کرد.
غیر آن غمزه که تا کشتن من همراه است دیگر از تیغ کسی حرف وفا نشنیده است
بی سبب با دوستداران دشمن است دشمنی او همین تا کشتن است
شمع آمد و گفت: می بر افروزندم تا کشتن و سوختن در آموزندم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال فنجان فال فنجان فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت