بطاق بلند گذاشت

لغت نامه دهخدا

بطاق بلند گذاشتن. [ ب ِ ق ِ ب ُ ل َ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) فراموش کردن. ( آنندراج ) ( مجموعه مترادفات ص 266 ):
گذاشت کار شکست بنای عهد ترا
قضا بطاق بلندی ز شیشه دل ما.تنها ( از آنندراج ).

جمله سازی با بطاق بلند گذاشت

بر چرخ این هلال نباشد که دست حسن آویخته بطاق بلندی کمان تو