التماس و درخواس

لغت نامه دهخدا

التماس و درخواست. [ اِ ت ِ س ُ دَ خوا/ خا ] ( ترکیب عطفی، اِ مرکب ) چیزی را خواستن. چیزی را طلبیدن. خواهش چیزی کردن. رجوع به التماس شود.

جمله سازی با التماس و درخواس

اسكندر سر ((دارا)) را به بالين گرفته و بوسيد و سوگند ياد كرد كه من به اينموضوع امر نكرده ام، دارا از اسكندر التماس و خواهش كرد كه قاتلان را به كيفربرساند، و دخترش را همسر خود گرداند، و بيگانه را حاكم ايران قرار ندهد.
او باز التماس و خواهش مى كند حضرت امتناع مى كند. بعد اين مرد افتاد به پاهاى اباعبداللّه و شردع كرد به بوسيدن كه آقا مرا محروم نقرمائيد و سپس ‍ جمله اى گفت كهاباعبداللّه جايز ندانست كه به او اجازه ندهد.