بجدان

لغت نامه دهخدا

بجدان. [ ب ُ ] ( اِخ ) از نامهای عرب است. ( منتهی الارب ). از اعلام است. ( ناظم الاطباء ).
بجدان. [ ب ُ ] ( اِخ ) عمروبن بجدان. صحابی بود. ( منتهی الارب ).

جمله سازی با بجدان

... چنان زندگی کنی که سزاوار تخمهٔ پاک توست و بدان ای پسر که تو را تخمه و نبیره بزرگست و شریف، از هر دو جانب کریم‌الطرفین و پیوستهٔ ملوک جهانی: جدت شمس‌المعالی قابوس بن وشمه‌گیر و نبیره‌ات خاندان ملوک گیلانست، از فرزندان کیخسرو و ابوالمؤید فردوسی خود کار او و شرح او در شاهنامه گفته‌است. ملوک گیلان بجدان تو را زو یادگار آمد و جدهٔ تو، مادرم ملک‌زادهٔ مرزبان بن رستم شروین‌دخت بود که مصنف کتاب مرزبان‌نامه بود و سیزدهم پدرش کیوس بن قباد بود، برادر نوشروان ملک عادل و مادر تو فرزند ملک غازی سلطان محمود ناصرالدین بود و جدهٔ من فرزند فیروزان، ملک دیلمان بود.