اماچ
فرهنگ فارسی
جمله سازی با اماچ
انسان - در مقام فرد - منظومه اى از رخداد وعمل است كه پس از مرگ و آغاز زندگى برزخيش جز به همين گونه از هستى نيست. اماچون بدنى هم دارد كه جزئى از جهان طبيعى است واعمال خوردن، آشاميدن، جذب، هضم و دفع را انجام مى دهد ما او را، و حتى خودمان را بهگونه چيز - شى ء- هم ادراك مى كنيم؛ و بيشتر بدين صورت ادراك مى شويم.
همان غلبه و طغيان شهوت است كه انسان نه از روى دشمنى و عداوت با حق، بلكه بهخاطر غلبه هوى و هوس آنچنان مى شود كه فروغعقل و كنترل شهوت را از دست مى دهد، چنين كسى با اينكه عالم به گناه و حرام است اماچون علمش تحت الشعاع هوى و هوس واقع شده، به آنجهل اطلاق گرديده، مسلما چنين كسى در برابر گناه خود مسؤل است، اما چون از روى عداوت و دشمنى نبوده، سعى و كوشش مى كند اصلاح و جبرانكند.
بنابراين به نظر مى رسد كه اعضاى ديگر نيز هر كدام به نوبه خود گواهى دهند، اماچون بيشترين اعمال انسان به كمك چشم و گوش انجام مى گيرد و پوستهاى تن نخستيناعضائى هستند كه با اعمال تماس دارند گواهان صف مقدمند.