لغت نامه دهخدا
معتجر. [ م ُ ت َ ج ِ ] ( ع ص ) معجرافکننده بر سر. || دستار بی زیر حنک بندنده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به اعتجار شود.
معتجر. [ م ُ ت َ ج ِ ] ( ع ص ) معجرافکننده بر سر. || دستار بی زیر حنک بندنده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به اعتجار شود.
💡 دختران پردگی چون اختران در بردگی نه به چادر در حجاب و نه به معجر معتجر