زود کش

لغت نامه دهخدا

زودکش. [ ک ُ ] ( نف مرکب ) سم الساعة. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). زودکشنده. که در اندک زمانی مرگ آورد:
در وی آهسته رو که تیزهش است
دیرگیر است، لیک زودکش است.نظامی.

فرهنگ فارسی

سم الساعه زود کشنده که در اندک زمانی مرگ آرد.

جمله سازی با زود کش

یا زود کن عطا صله ی شعر بنده را یا زود کش به دفتر اشعار من قلم
شبا امشب جوان‌مردی بیاموز مرا یا زود کش یا زود شو روز
ز آشنایی خطرم باشد و می گفت حکیم دانم آن زود کش و دیر پشیمان اینست