لغت نامه دهخدا
راس عین. [ س ُ ع َ ] ( اِخ )نام شهری به دریابکر. و نسب بدان، راسعنی باشد. ( یادداشت مؤلف ). نام شهری به دیاربکر و نسبت بدان راسی باشد. ( انساب سمعانی ص 243 ). رجوع به مراصدالاطلاع ص 184 و رأس عین و رأس العین شود. و در حومه اردبیل چشمه ای بنام سرعین موجود است که عوامش سرین خوانند.
رأس عین. [ رَءْ س ِ ع َ] ( اِخ ) راس عین. رأس العین. رجوع به راس عین و رأس العین و معجم البلدان و المعرب جوالیقی ص 125 شود.