بزاج

لغت نامه دهخدا

بزاج. [ ب ِ ] ( ع مص ) مبازجة. فخر کردن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

جمله سازی با بزاج

💡 با او موافقت مکن اندر خلاف عقل محتاج نیست شب که سیاهش کنی بزاج