الاف

کلمه الاف به عنوان صفتی برای بیکاری به کار می‌رود و یکی از اشتباهات رایج در نوشتار غیررسمی است. شکل صحیح آن علاف است. طبق لغت‌نامه معین، معنای علاف به معنای بیکار و بی‌فایده است، در حالی که الاف هیچ معنایی ندارد. تعبیر دیگری که معمولاً برای اشاره به افراد بیکار استفاده می‌شود، عاطل و باطل است. این ترکیب ممکن است گاهی به اشتباه به صورت آطل و باطل نوشته شود، در حالی که شکل صحیح آن عاطل است. بر اساس لغت‌نامه معین، عاطل به معنای بیکار، مهمل و بیهوده است. ممکن است در ابتدا به نظر برسد که این ترکیب یک ترکیب اضافی است، مشابه چیز میز، کتاب متاب یا اخم و تخم، که در آن یک کلمه بی‌معنی در کنار یک کلمه معنادار قرار می‌گیرد. اما این تصور نادرست است و عاطل یک کلمه معنادار است.

لغت نامه دهخدا

( آلاف ) آلاف. ( ع اِ ) ج ِ اَلْف. هزاران. || ( ص، اِ ) ج ِ اِلْف.
الاف. [ اِ ] ( ع مص ) الف ( دوستی دادن ) کسی را به مکانی یا به کسی. ( منتهی الارب ). موءالفت.
الاف. [ اُل ْ لا ] ( ع ص، اِ ) ج ِ آلف. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

( آلاف ) [ ع. ] ( اِ. ) جِ الف، هزارها، هزاران.

فرهنگ عمید

( آلاف ) = اَلْف

فرهنگ فارسی

( آلاف ) جمع: الف هزارها هزاران.
هزاران
پادشاه سوئد در قرن ۱٠ م. یا الف بیورنسون پادشاه حدود ۹۳۲ م. یا الف اسکوتکو نونگ پادشاه سوئد ( حدود ۱٠۲۲ - ۹۶۵ ). وی مسحیت بود.
هزارها، جمع الف
جمع آلف.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] آلاف. ریشه کلمه:
الف (۲۲ بار)

جملاتی از کلمه الاف

او بسیار شبیه کنت الاف است. یک ابروی دراز یک سره و خالکوبی چشم روی قوزک پا دارد.