اسبت
جمله سازی با اسبت
می خواست نعل اسبت گردون نداشت وجهی تاج مرصع از سر برداشت کرد مرهون
فدای بازی اسبت دل ممتاز درویشان که بس شاهانه ات از همرهان ممتاز گردانید
گنبد خَضر است اسبت تو چو بحر اَخضری گر به زیر بحر اخضَر گنبد خَضرا بود
اینک ای پهلوان این قلعه را برایت جهیزیه میآورم آنگاه رستم اسبت را
فخر باشد تاج قیصر را نعال اسب تو باز باشد پای اسبت را ز تاج او نعال