نفس بهیمی

لغت نامه دهخدا

نفس بهیمی. [ ن َ س ِ ب َ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) جان حیوان چارپایه، و مراد از این نفس اماره است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مراد قوت شهوانی و نفس شهوانی است. ( از فرهنگ علوم عقلی از مصنفات ج 1 ص 34 و اخلاق ناصری 54 ).

فرهنگ فارسی

جان حیوان چارپایه و مراد از این نفس اماره است. مراد قوت شهوانی و نفس شهوانی است.

جمله سازی با نفس بهیمی

چون روح حقیقی را افتاد می اندر سر این نفس بهیمی را از دار در آویزید
جان غریب اندر جهان مشتاق شهر لامکان نفس بهیمی در چرا چندین چرا باشد چرا
از جمال دوست ناگه عید اکبر یافته تیغ قربان بر سر نفس بهیمی آختند
در نباتی چون رسیدی بر کمال دادمت نفس بهیمی در مثال
زورق نفس بهیمی نشدش راست ستون همچو لنگر به زمین دوخت ‌سر از سستی باه