مولانا

این واژه یک ترکیب اضافی است که به معنای بزرگ و سرور ما می‌باشد. این اصطلاح عمدتاً برای افراد فاضل و با مقام بالا به کار می‌رود. رتبه وی از مولوی بالاتر است. در لغت‌نامه دهخدا، این واژه ذکر شده است. ابن بطوطه در سفرنامه‌اش می‌نویسد: در کاروان ما یک حاجی هندی بود که به دلیل حفظ قرآن و مهارت در نوشتن، به او مولانا می‌گفتند. این اصطلاح بیشتر در مورد اندیشمندان دینی اهل سنت استفاده می‌شود. جلال‌الدین محمد بلخی که به نام‌های مولوی، مولانا و رومی شناخته می‌شود، شاعر برجسته فارسی‌زبان ایرانی است. نام کامل او محمد بن محمد بن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی بوده و در زمان حیاتش به القاب جلال‌الدین، خداوندگار و مولانا خداوندگار مشهور بوده است. از سده‌های بعد عناوینی چون مولوی، مولانا، مولوی رومی و ملای رومی برای او به کار رفته و در برخی اشعارش از تخلص‌های خاموش، خَموش و خامُش استفاده شده است. زبان مادری او فارسی بوده است. نفوذ مولوی فراتر از مرزهای ملی و تقسیمات قومی است. ایرانیان، افغان‌ها، تاجیک‌ها، ترکیه‌ای‌ها، یونانیان و دیگر مسلمانان آسیای میانه و جنوب شرق آسیا در طول هفت قرن گذشته به شدت تحت تأثیر میراث معنوی او قرار گرفته‌اند. اشعار او به‌طور گسترده‌ای به بسیاری از زبان‌های دنیا ترجمه شده و در غرب، به عنوان محبوب‌ترین و پرفروش‌ترین شاعر در ایالات متحده شناخته می‌شود.

لغت نامه دهخدا

مولانا. [ م َ ] ( ع اِمرکب ) خواجه ما. آقای ما. ( یادداشت مؤلف ). صاحب وآقای ما، و این کلمه را بیشتر در القاب مردم فاضل وبزرگ به کار می برده اند چنانکه در لقب خلفای فاطمیین مصر. رجوع به ابن خلکان ( ج 1 ص 82 ) و خطط مقریزی ( ج 3 ص 84 ) و اسامة ( ص 15 ) شود. ( از یادداشتهای مرحوم قزوینی ج 7 ص 163 ): حق سبحانه و تعالی ایام عمر مولانا صاحب الجلیل... کشیده گرداناد... فضائل و کمالات مولانا صاحب الجلیل کافی الکفاة... نه چندان... که حصر وعد آن توان کرد، چه مولانا مشارالیه... در فنون آداب و... عدیم النظیر و... است. ( ترجمه تاریخ قم ص 4 ).
مولانا. [ م َ / مُو ] ( اِخ ) لقب بهاءالدین محمدبن حسن خطیبی ملقب به سلطان العلماء و معروف به بهاء ولدو بهاءالدین ولد، عارف و فاضل نامی و از خلفای شیخ نجم الدین کبری و پدر مولانا جلال الدین مولوی بلخی بود.رجوع به بهاءالدین محمد و فیه مافیه ص 12 و 19 شود.
مولانا. [ م َ / مُو ] ( اِخ ) جلال الدین محمد مولوی. لقب جلال الدین محمد بلخی رومی است.چون مطلق گویند مراد جلال الدین مولوی مؤلف مثنوی است. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به مولوی شود:
دویی بگذار و در یک جلد کن جمع
همه اقوال مولانا و عطار.قاسم انوار.از گفته مولانا مدهوش شدم صائب
این ساغر روحانی صهبای دگر دارد.صائب تبریزی.

فرهنگ عمید

عنوانی احترام آمیز برای افراد بزرگ، مولای ما، صاحب و آقای ما.

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) مولای ما. توضیح در عنوان خلفای فاطمی مصر. ایمه و عرفا بکار رود.
جلال الدین محمد مولوی ٠

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:مولوی، جلال الدین محمد (بلخ ۶۰۴ـ قونیه ۶۷۲ق)

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] این واژه، یک ترکیب اضافی است (یعنی به صورت مضاف و مضاف الیه است) و معنایش(بزرگ و سرور ما) می باشد.
این اصطلاح را بیشتر برای افراد فاضل و بزرگ مرتبه به کار می برند. رتبه مولانا، از مولوی بالاتر است.لغت نامه دهخدا، واژه «مولانا». ابن بطوطه می گوید: در کاروان ما یک حاجی هندی بود. به این دلیل که او قرآن را حفظ بود و نوشتن را به خوبی می دانست، به او مولانا می گفتند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). این اصطلاح، بیشتر در مورد اندیشمندان دینی اهل سنت کاربرد دارد.
[ویکی الکتاب] معنی مَوْلَانَا: ناصر و یاری کننده و پشتیبان ما که عهده دار همه ی امور مربوط به ما است - مولای ما -سرپرست و صاحب اختیارما (کلمه مولی به معنای ناصر و یاری کننده است، و لیکن نه هر ناصر بلکه ناصری که تمامی امور منصور به عهده او است چون کلمه مولی از ماده ولایت است که به...
معنی أَحَدٍ: یکی- یکتا (کلمه احد صفتی است که از ماده وحدت گرفته شده، همچنان که کلمه واحد نیز وصفی از این ماده است،ولی بین احد و واحد فرق است، "احد" آن یکی است که دومی ندارد چه در ذهن و چه در خارج از ذهن یعنی عقلاً دومی برای آن متصور نیست به خلاف کلمه واحد که ی...
معنی وَاحِدُ: یگانه -یکی - یک (کلمه احد صفتی است که از ماده وحدت گرفته شده، همچنان که کلمه واحد نیز وصفی از این ماده است،ولی بین احد و واحد فرق است، "احد" آن یکی است که دومی ندارد چه در ذهن و چه در خارج از ذهن یعنی عقلاً دومی برای آن متصور نیست به خلاف کلمه واح...
معنی وَاحِدَةٍ: یگانه -یکی - یک (کلمه احد صفتی است که از ماده وحدت گرفته شده، همچنان که کلمه واحد نیز وصفی از این ماده است،ولی بین احد و واحد فرق است، "احد" آن یکی است که دومی ندارد چه در ذهن و چه در خارج از ذهن یعنی عقلاً دومی برای آن متصور نیست به خلاف کلمه واح...
ریشه کلمه:
نا (۱۱۸۲ بار)ولی (۲۳۱ بار)
[ویکی فقه] مولانا (ابهام زدایی). واژه مولانا ممکن است در معانی ذیل به کار رفته و یا اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: معانی• مولانا (واژه)، یک ترکیب اضافی (یعنی به صورت مضاف و مضاف الیه) به معنای بزرگ و سرور ما اعلام و اشخاص• سید ابوالحسن مولانا، از علمای معاصر شیعه• سید محمد مولانا، از علمای معاصر شیعه
...
[ویکی فقه] مولانا (واژه). این واژه، یک ترکیب اضافی است (یعنی به صورت مضاف و مضاف الیه است) و معنایش(بزرگ و سرور ما) می باشد.
این اصطلاح را بیشتر برای افراد فاضل و بزرگ مرتبه به کار می برند. رتبه مولانا، از مولوی بالاتر است.لغت نامه دهخدا، واژه «مولانا». ابن بطوطه می گوید: در کاروان ما یک حاجی هندی بود. به این دلیل که او قرآن را حفظ بود و نوشتن را به خوبی می دانست، به او مولانا می گفتند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). این اصطلاح، بیشتر در مورد اندیشمندان دینی اهل سنت کاربرد دارد.

جملاتی از کلمه مولانا

که مرا از حضور مولانا که چو او نیست هادی و دانا
او همان لحظه نزد مولانا آمد و گفت این حکایت را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم