محسنات

لغت نامه دهخدا

محسنات. [ م ُ س َ ] ( ع ص، اِ ) ج ِ مُحسَنَة. ( آنندراج ). زنهای صاحب حسن و جمیل و زیبا و خوش صورت و پارساو پاکدامن. ( غیاث ). || آنچه نیک داشته شده باشد. || نیکوئیها. ( غیاث ) ( آنندراج ).
محسنات. [ م ُ ح َس ْ س َ ] ( ع اِ ) ج ِ مُحَسَّنَة.نیکوئیها و خوبیها و خصلتهای نیک. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مُ حَ سَّ ) [ ع. ] (اِمف. ) جِ محسنه. صفات نیکو، کارهای نیک.

فرهنگ عمید

نیکویی ها، کارهای نیک، صفات خوب.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع محسنه صفات نیکو کار های نیک.

ویکی واژه

جِ محسنه. صفات نیکو، کارهای نیک.

جمله سازی با محسنات

این کتاب، مشتمل بر مقدمه و مباحث مقدماتی و سه بخش است. در بخش اول، «علم معانی» در نه باب و در بخش دوم، علم بیان در سه باب و هر باب در ضمن چند مبحث مطرح شده‌است. در بخش سوم نیز علم بدیع در دو باب تألیف شده که در ذیل هر باب به ترتیب، محسنات معنوی و لفظی عنوان شده‌است.
بنت‌الهدی صدر همچنین در مقاله زن و فرهنگ با اشاره به «هجوم فرهنگ بیگانه به کشورهای اسلامی»، از محسنات مادی تمدن غرب سخن گفته و در عین حال بر ضرورت حفظ هویت دینی در برابر هجوم این فرهنگ استعماری تأکید کرده‌است. وی در داستان‌هایی که نوشته‌است، به برخی عادات غلط میان زنان اشاره کرده و با زبان هنر درصدد اصلاح آن‌ها برآمده است.
نظر به این که خود مؤلف، شاهد بسیاری از وقایع بوده و نیز قید داشته‌است که وقایع را صحیح و آنچه هست بنویسد؛ خصوصاً که هیچگاه درست نویسی و انصاف را از دست نمی‌دهد و به طوری که مشاهده می‌شود حتی نسبت به کسانی که با آنها مخالفت داشته‌است منصفانه مزایا و محسنات هرکس را می‌شمارد و از مورخین دیگر کمتر مغلوب احساسات می‌باشد.