لغت نامه دهخدا لعن و طعن. [ ل َ ن ُ طَ ] ( ترکیب عطفی، اِ مرکب ) از اتباع. رجوع به لعن و نیز طعن شود.
جمله سازی با لعن و طعن گفت موسی که اگر حال این است لعن و طعن تو چراش آیین است دفتر لعن و طعن او وانکنم که بی سخن نیست فزون ز نقطه آنچه از آن سروده شد