نان

معنی اصلی: کلمه نان در معنای اصلی و رایج خود به غذایی اشاره دارد که از خمیر آرد گندم، جو یا سایر غلات تهیه شده و پس از ورآمدن، در تنور، فر یا روی شعله پخته می‌شود. این خوراکی به دلیل سادگی تهیه و قابلیت ذخیره‌سازی، در طول تاریخ به عنوان غذای اصلی مردم به شمار آمده و نقش بسیار مهمی در تغذیه روزانه انسان‌ها ایفا می‌کند. نان می‌تواند اشکال مختلفی داشته باشد، از انواع سنتی مانند سنگک، لواش و بربری گرفته تا انواع صنعتی و مدرن.

معنی مجازی: در معنای مجازی و کنایی، نان به مفهوم وسیله یا منبع تأمین معاش و گذران زندگی گفته می‌شود. این کاربرد استعاری نشان می‌دهد که این خوراکی فقط یک ماده غذایی نیست، بلکه نمادی از درآمد، کار، تلاش و هر آن چیزی است که فرد برای تأمین نیازهای زندگی خود به آن وابسته است. مثلاً وقتی گفته می‌شود «نان کسی را خوردن»، منظور این است که از درآمد یا وسیله معیشت او استفاده کردن یا به نوعی به او وابسته بودن.

لغت نامه دهخدا

نان. ( اِ ) پهلوی: نان، ارمنی: نکن ( نان پخته در خاکستر )، مأخوذ از پهلوی، نیکان = پارسی: نیگان، بلوچی: نگن و نظایر آن، از ایرانی باستان: نگن، منجی: نگهن، کردی: نن، نان، زازا: نا، نان، دوجیکی: نن، گیلکی: نان، فریزندی، یرنی و نطنزی: نون، سمنانی: نونا، سنگسری و سرخه ای: نون، لاسگردی: نن، شهمیرزادی: نون؛ قطعه ای از آرد خمیرکرده وبر آتش پخته که آن را خورند. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). آرد خمیرکرده بر آتش پخته. ( فرهنگ نظام ). غذایی که از آرد خمیرکرده شده در تنور می سازند و به تازی خبز نامند. ( ناظم الاطباء ). خبز. ( آنندراج ) ( ترجمان القرآن ) ( دهار ). جردقه. جره. فوم. ( منتهی الارب ). پکند. منده. ابن حبه. جابربن حبه. قوت غالب مردمان که از آرد گندم و جو و ارزن و مانند آن کنند. ( یادداشت مؤلف ). ابوجابر. ابوحبیب. ابوزرعة. ابونعیم. ام جابر.ابن بره. ابن حبه. نبات التنانیر. ( مرصع ):
از زمی برجستمی تا چاشدان
خوردمی هرچ اندر او بودی ز نان.رودکی.بسا کسا که بره ست و فرخشه بر خوانش
بسا کسا که جوین نان همی نیابد سیر.رودکی ( احوال و اشعارتألیف نفیسی ص 1001 ).بگسترد بر سفره بر نان نرم
یکی گور بریان برآورد گرم.فردوسی.نه شگفت ار ز آتش خاطر
پخته گردد بعاقبت نانم.روحی ولوالجی.نه هر کس کو خورد با گوشت نان را
به گردن بازبندد استخوان را.فخرالدین اسعد.چیست از سرد و گرم خوان فلک
جز دو نان این سپید و آن زردی.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 807 ).خویشتن خوار گشته ام چون شمع
چون توان کرد نان نمی یابم.خاقانی.آدم ز حرص گندم نان خوانده ای چه دید
با آدمی مطالبه نان همان کند.خاقانی.هر کسی را بقدر خود قدمی است
نان و گرمک نه قوت هر شکمی است.نظامی.مریز آب خود از بهر نان که هر روزی
تمامت است ترا یک دو گرده استظهار.عطار.یک سبد پرنان ترا بر فرق سر
تو همی خواهی لب نان ای پدر.مولوی.بر سرت نان است و پایت اندر آب
وز عطش وز جوع گشتستی خراب.مولوی.گفت گفت تو چو در نان سوزن است

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - قطعه ای از آرد خمیر کرده و بر آتش پخته که آن را می خورند. ۲ - غذا. ۳ - روزی، رزق.،~ فانتزی هر یک از ناهای غیرسنتی.،~ باگت نان باریک و استوانه ای از آرد سفید که غیرسنتی است.، ~ به نرخ روز خوردن (کن. ) فرصت طلب و بی مسلک بودن.

فرهنگ عمید

۱. خمیر آرد گندم یا جو که در تنور یا فر پخته شده باشد.
۲. [مجاز] وسیلۀ گذران زندگی.
* نان دوآتشه: نان برشته.
* نان کشکین: [قدیمی] نانی که از آرد جو، باقلا، و نخود می پختند: ز پیشی و بیشی ندارند هوش / خورش، نان کشکین و پشمینه، پوش (فردوسی۲: ۲۸۵۴ ).

فرهنگ فارسی

خمیر آردگندم یاجوکه درتنوریافرپخته شده باشد
( اسم ) ۱ - قطعه ای از آرد خمیرکرده و بر آتش پخته که آنراخورند.۲- غذا( اعم ازشام یا نهار ) طعام خوراک: اثر ظلم تو در جانها ظاهر می گشت امروز نتیجه زهد تو در نانها ظاهر می گردد.۳ - روزی رزق زگیتی دگرهرکه درویش بود و گر نانش از کوشش خویش بود. ۴ - مرسوم اجرا: اگر کسی در گذشتی و فرزندی داشتی که همان کار و خدمت توانستی کردن نان پدر او را ارزانی داشتندی.۵- مال ثروت: ازخدمت تو فخر و هم از خدمت تو جاه از خدمت تو نام و هم از خدمت تو نان.( فرخی ) یا نام و نان.شهرت و مال: هرصناعت که خلق می ورزند دانه نام ونان همی یابند. ( عطار ) 

دانشنامه آزاد فارسی

نان (bread)
غذای حاصل از خمیر ورزدادۀ پخته یا مایه ای متشکل از آب و آرد غلات. معمولاً از گندم تهیه می شود. مواد دیگری نیز می توان به آن افزود. ممکن است خمیر ورنیامده یا ورآورده (معمولاً با خمیر ترش) باشد. قدمت نان، به عنوان یکی از مواد خوراکی اصلی انسان در بسیاری از تمدن ها، به آغاز کشت و زرع می رسد، و بعضی از اقوام شکارچی ـ کشاورز از آرد میوۀ بلوط یا هستۀ راش (آلش) نان تهیه می کردند. در بعضی جوامع بومی از سیب زمینی، موز و مانیوک نیز نان تهیه می کنند، اما نان، در بیشتر کشورها، از غلات تخمیر شده تهیه می شود؛ این نان پس از مخلوط شدن با آب تشکیل گلوتن (پروتئین آرد گندم) می دهد. نخستین نان، ورنیامده (فطیر) بود و از مخلوط آرد و آب تهیه می شد و برای خشک کردن، آن را بر سنگ های مسطح زیر نور خورشید پهن می کردند. نان ورآمده، نخستین بار، در زمان باستان در خاور نزدیک و مصر در اجاق های آجری شبیه کوره های سفالی تهیه شد. خمیر ترش (خمیرمایه) گاز تولید می کند و خمیر را ورمی آورد. به طور سنتی، از آرد همۀ غلات، نظیر گندم، جو، چاودار و جو دوسر، با کیفیت های متفاوت، نان تهیه می شود. روندهای تولید کنونی با تغییر این شیوه، سبب افزایش سود و کاهش زمان تولید شده است. تخمیر را با استفاده از اسید اسکوربیک و بروماید پتاسیم با مواد عمل آور سریع آرد سرعت بخشیده اند. نان سفید از اواخر قرن ۱۹ تولید شد. غلتک های آسیاب، که جوانۀ گندم را از بین می برد، سبب جلب رضایت مصرف کننده از آرد مرغوب تر می شود، اما در همان حال فیبر (الیاف) مهم و محتوای مغذّیِ آن را نیز نابود می کند. امروزه، بعضی از مواد مغذی، نظیر ویتامین ها را، که در روند جدید تولید نان از بین می روند، به طور مصنوعی جایگزین می کنند.

ویکی واژه

خمیر آرد گندم، جو، و مانند آنها که در تنور یا دستگاههای دیگر پخته شده معمولا همراه یا نان خورش خورده می‌شود.

جمله سازی با نان

شاها چو نمیتوان گرفتن کم نان خوشوقت کسی دان که بود همدم نان
ای دل بساز با مزه روزی حلال محتاج هیچ نانخورشی نیست نان پاک
اصلاح الگوی مصرف و تقویت فرایند بازاریابی و رسیدگی بیشتر به امور بسته‌بندی و توزیع مناسب محصولات غذایی جهت جلوگیری از اتلاف آن‌ها مانند نان و سایر اقلام خوراکی از مهم‌ترین وظایف مسئولین و مردم در هر نظام اجتماعی می‌باشد.
شاهزاده مکس از بادن، پست نخست‌وزیری را به آقای ابرت تحویل داده‌است. دوست ما یک دولت کارگری تشکیل می‌دهد که همه احزاب سوسیالیست به آن تعلق خواهند داشت. دولت جدید نباید در وظیفه خود برای تحقق صلح و تأمین کار و نان تعلل بورزد.
خوشه از تو خرمن از تو نان ز تو دست گیرا از تو و دندان ز تو
پیش هر ناکس و خسیس و بخیل از پی نان مباش خوار و ذلیل