لغت نامه دهخدا
ناراسته. [ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) نیاراسته. رجوع به آراسته و ناآراسته شود. || ( ص مرکب ) غیرمستقیم. ( لغات فرهنگستان ). مقابل راسته. رجوع به راسته شود.
ناراسته. [ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) نیاراسته. رجوع به آراسته و ناآراسته شود. || ( ص مرکب ) غیرمستقیم. ( لغات فرهنگستان ). مقابل راسته. رجوع به راسته شود.
💡 گر دل از عشق رخ خوب تو ناراسته ام بنده آنکه رخ خوب تو آراست نیم