لغت نامه دهخدا خوش صورت. [ خوَش ْ / خُش ْ رَ ] ( ص مرکب ) خوش شکل. خوشگل. خوبروی. زیباروی: ناگاه دو مرغ دیدم بغایت خوش صورت که از هوا درآمدند. ( قصص الانبیاء ).
جمله سازی با خوش صورت دختر خوش صورت معنی گرو برده هم از معنی لیل گرو گر همچو کسان زشت منظر خوش صورت و خوش سیر نباشد بر سر کوی تو جان را خوشی خواهم داد زان که خوش صورت و خوش سیرت و خوش سیمایی