دامان

کلمه دامان در زبان فارسی معانی و کاربردهای گوناگونی دارد و می‌تواند به شیوه‌های مختلفی در جملات به کار رود. همچنین در بدن انسان، به ناحیه‌ای که روی ران قرار دارد و فاصله بین زانو تا مفصل ران را دامان، دامَن، دامنگاه یا بغل می‌نامند. دامن در اصل نوعی پوشاک است که معمولاً زنان بر روی این ناحیه از بدن می‌پوشند، اما این واژه به‌طور غیررسمی برای اشاره به خود آن ناحیه نیز استفاده می‌شود. نشستن کودک بر دامن والدین را به‌طور غیررسمی رفتن به بغل پدر و مادر نیز می‌گویند.

لغت نامه دهخدا

دامان. ( اِخ ) نام قصبه ای واقع در 130هزارگزی شمال بمبئی به خطه سورت هندوستان و آن از سال 1531 م. در تصرف دولت پرتقال درآمده است و آتشکده ای نامی بدانجاست. ( از قاموس الاعلام ترکی ). اما در آذر ماه 1340 ( دسامبر 1961 ) دولت هند این منطقه و دیگر مناطق تحت استعمار پرتقال را از آن دولت باز پس گرفته است.
دامان. ( اِخ ) نام دهی است نزدیک رافقه و میان آن دو پنج فرسنگ مسافت است و برابر دهانه نهرالنهیا قرار دارد. سیب دامانی این ناحیت از بسیاری و سرخی در بغداد مثل است. صریع گفت

فرهنگ عمید

=دامن

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - قسمت پایین جامه مقابل گریبان. ۲ - دنباله هر چیز دنبال. ۳ - کناره هر چیز حاشیه: دامان صحرا دامان کوه. ۴ - چادر بادبان کشتی شراع.
جنگل

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دامان یعنی دامن که از آن به مناسبت در باب صلات و نکاح نام برده اند.
مستحب است نگاه نمازگزار در تشهد و بین دو سجده به دامانش باشد. بوسیدن و نشاندن دختر بچه شش ساله بر دامن توسط نامحرم بدون شهوت مکروه است. برخی معاصران ترک آن را بنابر احتیاط لازم دانسته اند.

جملاتی از کلمه دامان

گویی به پناه آمده در نزد تو خورشید زین دست به دامان شدنش با خم گیسو
پای من و رقص و طواف چمن دست من و ساغر و دامان گل
نیست کوتاه ز دامان تو دست همه کس پایه وصل تو بالاتر ازین میباید
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم