خاتمی

لغت نامه دهخدا

خاتمی. [ ت َ ] ( اِخ ) گویندکاتب خوشنویس بوده و این شعر از او دیده شده است:
بقربانت شوم شبهای هجران در دلم مگذر
که این دریای آتش، دوست از دشمن نمیداند.( آتشکده آذر ).
خاتمی. [ ت َ ] ( ص نسبی ) انگشترساز یا مهرساز. ( ناظم الاطباء ).
خاتمی.[ ت َ ] ( اِ ) یک نوع گلدوزی است که سابقاً در ایران معمول بوده عبارت است از مقداری قطعات و پارچه های مختلف اللون و مختلف الشکل که با استادی و مهارت نزدیک یکدیگر دوخته میشد و شباهت کاملی بشالهای کشمیر پیدا میکرد و ضمناً بخیه دوزیها را با گلدوزی ابریشمین رنگارنگ می پوشانیده اند و یک قطعه پنج ذرعی آن را بقیمت گزافی میفروختند. ( جغرافیای اقتصادی کیهان ص 285 ).

فرهنگ عمید

نوعی گل دوزی که تکههای کوچک پارچههای رنگارنگ را در کنار هم دوخته و در میانۀ آن ها با ابریشم رنگین گل دوزی کنند.

فرهنگ فارسی

یک نوع گلدوزی است که سابقا در ایران معمول بوده عبارت است از مقداری قطعات و پارچه های مختلف اللون و مختلف الشکل که با استادی و مهارت نزدیک یکدیگر دوخته میشد و شباهت کاملی بشالهای کشمیر پیدا میکرد و ضمنا بخیه دوزیها را با گلدوزی ابریشمین رنگارنگ می پوشانیده اند و یک قطعه پنج ذرعی آنرا بقیمت گزافی میفروختند.

جمله سازی با خاتمی

💡 خسروان را خاتم است آن خاتم فیروز بخت خاتمی کو در جهانداری است از جم یادگار

💡 در چارچوب به‌کارگیری این روش، مجلاتی مانند شلمچه و یالثارات و روزنامه‌های دیگر چون رسالت و اواخر حتی صدا و سیما به تبلیغات علنی علیه محمد خاتمی پرداختند.

💡 ارتشبد خاتمی علاوه بر فعالیت نظامی در بخش‌های اقتصادی، تجاری و کشاورزی نیز فعال بوده و از سهامداران عمده شرکت‌های بورت، شرکت سی آر سی، سیمان شمال، سیمان فارس، بانک اعتبارات، بانک عمران و کارخانه قند کرج به‌شمار می‌رفت.

💡 کامدندم دو پری پیکر پسر مهمان چنانک خاتمی بودی دهان هر یک از لعل و شکر

💡 ز عشقت خاتمی گر هست جان چون سلیمان را نگین مهر غیر تو بخود نگرفت قیر دل