بعون الله

فرهنگ معین

(بِ عُ نِ لْ لا ) [ ع. ] (شب جم. ) (ق. ) به یاری خدا.

فرهنگ فارسی

بیاری خداوند ( درمورد کارهایی که در آینده باید انجام شود استعمال کنند ). یا بعون اللهتعالی. بیاری خدای تعالی. یا بعون الله و حسن توفیقه. بیاری خدای ونیکی تایید او: و ما دین باب حکایت کسانی که بر وجود صانع دلایل گفتند و برهستی وحدانیت او در حقایق سفتندایراد کنیم بعون الله و حسن توفیقه. یا بعون الله وتیسیره. بیاری خدای و آیان کردن وی: اکنون شمتی از محاسن عدل که پادشاهان را ثمین تر حلیتی و نفیس تر موهبتی است یاد کرده شود و در آن هم جانب ایجاز و اختصار را برعایت رسانیده آید بعون الله و تیسیره.
بیاری خدای تعالی ٠ تخفیفی است از جمله بعون الله و حسن توفیقه یا بعون الله و مشیه ٠ بمدد و یاری خداوند ٠

ویکی واژه

به یاری خدا.

جمله سازی با بعون الله

مخدوم مهربان حاجی اسمعیل را عرض سلام رسانیده عذر جداگانه کتاب در خواه، خدمتی که از من ساخته دانی نگارش ده بعون الله قرین انجام خواهد شد.
بعون الله از اینسان ملکداری مسلم شد بر او الحمد لله
تمام شد کتاب اخلاق ناصری بعون الله و حسن توفیقه در آخر ماه ربیع الاول سنه اثنی و ستین و ستمأیه هجریه.
تمت القصیده الاولی بعون الله تعالی
ز یاران وطن دارم تمنی که بی ضنت بعون الله تعالی
رستمی میکنم بعون الله گرتو افراسیاب خواهی شد