خیانت

خیانت

خیانت یکی از مسائل پیچیده و دردناک در روابط انسانی است که می‌تواند تأثیرات عمیقی بر زندگی افراد بگذارد. این رفتار، به معنای نقض اعتماد و وفاداری در یک رابطه است و می‌تواند در زمینه‌های مختلفی از جمله روابط عاشقانه، دوستی‌ها و حتی روابط خانوادگی رخ دهد. خیانت معمولاً به دلیل نارضایتی، فقدان ارتباط مناسب یا عدم توانایی در ابراز احساسات و نیازها به وجود می‌آید. پیامدهای خیانت می‌تواند بسیار شدید باشد و اغلب منجر به از بین رفتن روابط، احساس تنهایی و بحران‌های عاطفی می‌شود. افرادی که دچار خیانت می‌شوند، معمولاً با احساساتی چون خشم، غم و ناامیدی مواجه هستند. برای جلوگیری از بروز آن، اهمیت برقراری ارتباطی باز و صادقانه در روابط احساس می‌شود. به همین دلیل، تقویت ارتباطات و ایجاد فضایی امن برای بیان احساسات، می‌تواند به حفظ وفاداری و اعتماد در روابط کمک کند.

لغت نامه دهخدا

خیانت. [ ن َ ] ( ع اِمص ) غدر. مکر. حیله. ناراستی. ( ناظم الاطباء ). دغلی. ناراستی. ( غیاث اللغات ). ضد امانت. زنهارخواری. نااستواری. اغلال. ( یادداشت مؤلف ). ادهان. ( منتهی الارب ). خیانة: سلطان آن فرمود در باب من بنده یگانه مخلص بی خیانت که از بزرگی وی سزید. ( تاریخ بیهقی ). به آن طریق که بازگردم از راهی که به آن راه میرود و کسی که زبون نمی گیرد امانت را و حلال نمیداند غدر و خیانت را... ایمان نیاورده ام بقرآن بزرگ. ( تاریخ بیهقی ).
زین پاک شده ست و بی خیانت 
هم دامن و دست و هم ازارم.ناصرخسرو.روزن و برهون چو بسته گشت خیانت 
راه نیابد بسوی گوهرمخزون.ناصرخسرو.و هیچ مشاطه... مهتران را چون زشتی جرم وخیانت کهتران نیست. ( کلیله و دمنه ). از رنجانیدن جانوران... و کبر و خیانت و دزدی احتراز نمودم. ( کلیله و دمنه ).
حکیم را سخن مدحت تو ناگفتن 
خیانتی است شگرف و جنایتی است عظیم.سوزنی.چون گربه با خیانت و چون موش نقب زن 
چون عنکبوت جوله و چون خرمگس عوان.خاقانی.وحشت آموزد و خیانت و ریو.سعدی ( گلستان ).بر او حسد بردند و بخیانتش متهم کردند. ( گلستان ).
دل او دارد از امانت نور
دست او باشد از خیانت دور.اوحدی.|| نقض عهد. پیمان شکنی. || بیوفائی. نمک بحرامی. || بی دیانتی. || دزدی. || بی عصمتی. زناکاری. ( ناظم الاطباء ).
خیانة. [ ن َ ] ( ع مص ) دغلی وناراستی کردن با کسی. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). خیانت کردن. ( از تاج المصادربیهقی ) ( از مصادر زوزنی ). مصدر دیگر است برای «خون ».

فرهنگ معین

(نَ ) [ ع. خیانة ] (اِمص. ) ۱ - غدر، مکر. ۲ - نقض عمد. ۳ - نادرستی، دَغَلی.

فرهنگ عمید

انجام عملی که برخلاف اعتماد دیگران است.

فرهنگ فارسی

نادرستی کردن، ناراستی، دغل کردن، نقض عهد
(اسم ) ۱ - غدر مکر نقض عهد و پیمان. ۲ - بیوفایی نمک بحرامی. ۳ - نادرستی بیدیانتی. ۴ - دزدی. ۵ - بی عصمتی. ۶ - دغلی دغلکاری. ۷ - خروج از مامورات و ارتکاب منهیات حق و ورود در حظوظ نفسانی یا خیانت در امانت. تصرف امین در مالی که نزد او بامانت گذاشته شده در جهتی مخالف مقصود امانت گذار.

جملاتی از کلمه خیانت

چرا آلوده کذب و خیانت می کنی خود را؟ چو بیش و کم نمی گردد حیات از سال دزدیدن
خیانتی که ز مأمون بروز کرد نکرد به هیچ بندۀ یزدان پرست هیچ مجوس
دلم هر شب به دزدی و خیانت ز لعل بار سلطان وش گرفته‌ست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم