تسکین

تسکین به معنای کاهش درد، استرس و ناراحتی‌های جسمی و روانی است. اهمیت تسکین در بهبود کیفیت زندگی و افزایش توانایی فرد در مقابله با چالش‌هاست. تسکین می‌تواند به افراد کمک کند تا با احساسات منفی بهتر کنار بیایند و عملکرد بهتری در زندگی روزمره داشته باشند. روش‌های تسکین دردهای جسمی شامل استفاده از داروهای مسکن، درمان‌های فیزیکی، ماساژ و تکنیک‌های تنفسی است. همچنین، روش‌های جایگزین مانند طب سوزنی و یوگا نیز می‌توانند به کاهش درد کمک کنند. انتخاب روش مناسب بستگی به نوع درد و شرایط فرد دارد.

لغت نامه دهخدا

تسکین. [ ت َ ] ( ع مص ) بیارامانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). آرام دادن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). ساکن و آرام قرار دادن کسی را. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). با لفظ دادن و کردن مستعمل. ( آنندراج ). سکون و عدم حرکت. آسایش و راحت و آرامی. تسلا ودلنوازی و ملایمت. اطمینان و آسایش خاطر. ( ناظم الاطباء ): برادر ما امیر محمد را... بر تخت ملک نشاندند... و اندر آن تسکین وقت دانستند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 73 ). امیر را تسکین پیدا آمد و آنجا عیدکرد و سخت بینوا عیدی. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 643 ).
کندی مکن، بکن چو خردمندان 
صفرای جهل را به خرد تسکین.ناصرخسرو.بر امیدی کز شکر سازد لبش تسکین جان 
هم گلاب از دیده و هم ناردان افشانده اند.خاقانی.تیغ توتسکین ظلم، نزد تکین آب خورد
تیر تو طغرای فتح، پیش طغان مغتنم.خاقانی.از هیچ کسی به هیچ دردی 
تسکین شفارسان ندیده ست.خاقانی.درویشی را شنیدم که در آتش فاقه می سوخت و خرقه به خرقه همی دوخت و تسکین خاطر مسکین را همی گفت... ( گلستان ). || پیوسته بر خر سریع و تیز سوار شدن. || راست کردن نیزه را به آتش. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || ساکن گردانیدن حرف. ( از المنجد ). || اصطلاح اهل رمل بمعنی جای دادن هر شکل است به ترتیب مخصوص و تسکینات اشکال در علم رمل بسیار است. رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود.
تسکین. [ ت َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان رودبار که در بخش معلم کلایه شهرستان قزوین و بر 54 هزارگزی باختر معلم کلایه و 30 هزارگزی راه عمومی قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 59 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه فشام و محصول آنجا غله و لبنیات و عسل و انگور است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه صعب دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
تسکین. [ ت َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان طارم علیا که در بخش سیردان شهرستان زنجان و 36 هزارگزی شمال باختری سیردان و سر راه عمومی مالرو طارم بالا به منجیل قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 264 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول آنجا غله و پنبه است. شغل مردم آنجا زراعت و صنایع دستی آنان گلیم و جاجیم بافی است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع. ] (مص م. ) آرام کردن، ساکن کردن.

فرهنگ عمید

آرام کردن، آرامش دادن.

فرهنگ فارسی

آرام کردن، آرامش دادن
۱ - ( مصدر ) آرام کردن ساکن کردن آرامش بخشیدن. ۲- تسلی دادن. ۳- ( اسم ) آرامش. ۴- تسلی. جمع: تسکینات.
دهی است از دهستان طارم علیا که در بخش سیردان شهرستان زنجان و ۳۶ هزار گزی شمال باختری سیردان و بر سر راه عمومی مالرو طارم بالا به منجیل قرار دارد.

فرهنگ اسم ها

اسم: تسکین (دختر) (عربی) (تلفظ: taskin) (فارسی: تَسکین) (انگلیسی: taskin)
معنی: ساکن و آرام قرار دادن کسی را

جملاتی از کلمه تسکین

تا نایب او باشد در دولت او ساکن ملک همه گیتی را از فتنه دهد تسکین
اکنون که وداع می کنی مسکین من دل را به چه انواع دهم تسکین من
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم