دخالت

دخالت به معنای ورود یا مداخله در موضوعی است که به فرد یا گروه دیگری مربوط می‌شود، بدون اینکه اجازه یا درخواست رسمی برای این کار وجود داشته باشد. این مداخله می‌تواند شامل اظهار نظر، اقدام یا حتی ایجاد مزاحمت در امور شخصی یا عمومی باشد. این واژه به این معناست که فرد خود را در موضوعی درگیر می‌کند که به او مربوط نیست و یا از او خواسته نشده است که در آن دخالت کند. معمولاً با بار معنایی منفی همراه است، زیرا می‌تواند منجر به نارضایتی، ایجاد تنش و حتی آسیب به روابط شود. می‌تواند در زمینه‌های مختلفی رخ دهد، از جمله مسائل خانوادگی، روابط عاطفی، مسائل کاری و حتی امور سیاسی و اجتماعی. گاهی اوقات دخالت از روی خیرخواهی و دلسوزی انجام می‌شود، اما در بسیاری از موارد، این عمل با نیت کنترل، سلطه یا سوءاستفاده از اطلاعات همراه است. در مقابل دخالت، احترام به حریم شخصی و استقلال دیگران قرار دارد.

لغت نامه دهخدا

دخالت. [ دَ / دِ ل َ ] ( از ع، اِمص ) داخل شدن. مداخله کردن. این مصدر را در فارسی از «دخل، یدخل » عربی بقیاس «خجالت » و مانندهای آن ساخته اند و در عربی بجای آن «مداخلة» مستعمل است. ( فرهنگ فارسی ). درآمدن. درآمدن در کاری. درآمدن مرد در آن کار که کار او نباشد. مداخله. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به توسط شود.

فرهنگ معین

(دِ لَ ) [ ع. دخالة ] (مص ل. ) مداخله کردن.

فرهنگ عمید

داخل شدن در امری یا در کار کسی.

فرهنگ فارسی

داخل شدن درامری یاکارکسی
( مصدر ) داخل شدن مداخله کردن این مصدر را در فارسی از ( دخل یدخل ) عربی به قیاس ( خجالت ) و جز آن ساختهاند و بجای آن در عربی ( مداخله ) مستعمل است

فرهنگستان زبان و ادب

{interference} [علوم سیاسی و روابط بین الملل] اقدامات یک دولت نسبت به دولت دیگر به قصد تأثیر بر رفتار وی که گاه مستلزم اِعمال زور یا تهدید به اِعمال زور با ایجاد سازوکاری برای مهار یا اجبار است

ویکی واژه

دخالة
مداخله کردن.

جمله سازی با دخالت

نسخ شد آئین ستم گستری هیچ دخالت نکند لشکری
به نخواهد گشت هرگز کار دیوان عدالت تا که دارد امجدالسلطان در آن مسند دخالت