جایزه

جایزه

جایزه به عنوان یک ابزار تشویقی و تقدیر از تلاش‌ها و دستاوردهای فردی و گروهی در زمینه‌های مختلف شناخته می‌شود. این مفهوم در جوامع مختلف از زمان‌های دور وجود داشته و هر فرهنگ به نحوی خاص به آن پرداخته است. جایزه‌ها می‌توانند در قالب مدال، تندیس، لوح تقدیر یا حتی پاداش‌های مالی به برگزیدگان اهدا شوند. این نوع تقدیر نه تنها به اعتبار و شهرت فرد یا گروه برنده می‌افزاید، بلکه موجب انگیزه و الهام برای دیگران نیز می‌شود تا در مسیر پیشرفت و موفقیت گام بردارند. جوایز می‌توانند در حوزه‌های علمی، فرهنگی، هنری، ورزشی و اجتماعی اهدا شوند و هر کدام از این حوزه‌ها ویژگی‌ها و معیارهای خاص خود را برای ارزیابی و انتخاب برندگان دارند. هدف از اعطای جوایز، شناسایی و معرفی استعدادها و توانمندی‌های افراد است و بدین ترتیب، بستری برای رشد و شکوفایی بیشتر آنها فراهم می‌آورد. همچنین، جایزه‌ها می‌توانند به ارتقاء سطح رقابت سالم و سازنده در میان افراد و گروه‌ها کمک کنند و به توسعه فرهنگی و اجتماعی جوامع یاری رسانند. در نهایت، جایزه‌ها نه تنها به عنوان نشانه‌ای از موفقیت، بلکه به عنوان ابزاری مؤثر در جهت ایجاد انگیزه و ترویج فرهنگ تلاش و کوشش در جامعه عمل می‌کنند.

لغت نامه دهخدا

جایزه. [ ی ِ زَ / زِ ] ( ع اِ ) پاداش. ج، جوائز: 
جایزه خواهم یکی کم بدهی اندکی 
ورندهی بیشکی ز ایزد خواهم عیاد.منوچهری.هرچه لبت را بسخن ره در اوست 
جایزه قد سمعاﷲ در اوست.امیرخسرو.گر نظم را بقدر سخن میرسد بها
شخصم ز جمله جایزه بهتر گرفته است.شانی تکلو ( از بهار عجم ).رجوع به جائزه شود. || تخته ای که زیر در کنند. ( مهذب الاسماء ). ج، جوزان. ( مهذب الاسماء ). || استادنگاه آبکش بر چاه. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).رجوع بجایزه شود. || شربتی از آب. رجوع بجایزه شود. || الفی است که بر سر اعداد بعد مقابله و تصحیح کشند و آن علامت صحت باشد. ( بهار عجم ). علامت مقابله. ( مفاتیح العلوم خوارزمی در مواضعات ذکور و دفاتر ): 
بر پا برشان ستاده ترکان 
چون جایزه های عقد میزان.میرزا طاهروحید ( از بهار عجم ).رود از دفتر ایجاد رعونت بیرون 
قامتش گر ندهد جایزه رعنائی.حسین خالص ( از بهار عجم ).رجوع به جائزه شود.

فرهنگ معین

(یِ زِ ) [ ع. جائزة ] مؤنث جایز. انعام، پاداش. ج. جوایز.

فرهنگ عمید

عطیه ای که به برندۀ مسابقه یا به کسی که کار خوبی انجام داده باشد بدهند، صله، عطیه، پاداش.

فرهنگ فارسی

۱- ( اسم ) مونث جایز.۲- ( اسم ) صله عطیه انعام پاداش. جمع جوایز ( جوائز ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جایزه به معنای پاداش می باشد و از احکام آن در باب خمس و تجارت و نیز مسائل مستحدثه سخن گفته اند.
اینکه آیا به درآمدهایی همچون جایزه که بدون کسب و کار عاید انسان می شود خمس تعلّق می گیرد یا نه مسئله اختلافی است. 
دریافت جایزه از سلطان جائر
دریافت و تصرف در جوایز و هدایای سلطان جائر در صورت علم به تحصیل آنها از راه حرام، همچون غصب جایز نیست، مگر آنکه قصد بازگرداندن به صاحبش را داشته باشد. در صورت عدم علم به آن، گرفتن و تصرف در آنها جایز است؛ هرچند به اجمال بداند در اموال سلطان، حرام نیز وجود دارد. 
احکام جوایز بانکها
جوایزی که بانکها، مؤسسات و فروشگاهها برای جذب و تشویق صاحبان حساب یا مشتریان خود، با قرعه کشی و یا همراه کالا به افراد می دهند بی اشکال است. 

جایزه

جملاتی از کلمه جایزه

هم گفته‌ام که هرچه از آن جانب آورند این جا برسم جایزه آرند در میان
به مدحت تو بس این عز که همگنان گویند برات جایزه بر حوض کوثر آورده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم