توحش

توحش از ریشه وحش به معنای وحشی، بی‌رحم یا غیرمدنی گرفته شده است. این کلمه به حالتی اشاره دارد که در آن فرد یا گروهی از رفتارهای انسانی و متمدنانه فاصله می‌گیرد و به رفتارهای خشن و غیرقابل کنترل روی می‌آورد.

در زبان فارسی، از توحش برای توصیف رفتارهای خشن، بی‌رحمانه، یا غیراخلاقی استفاده می‌شود. به عنوان مثال، در بحث‌های اجتماعی یا سیاسی، ممکن است به اعمالی که نشان‌دهنده بی‌رحمی یا خشونت است، توحش گفته شود.

این واژه ممکن است با وحشیت اشتباه گرفته شود. در حالی که وحشیت به معنای حالت طبیعی و غریزی حیوانات است، توحش بیشتر به رفتارهای غیرانسانی و خشن انسان‌ها اشاره دارد.

لغت نامه دهخدا

توحش. [ ت َ وَح ْ ح ُ ] ( ع مص ) بربریت. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). وحشی شدن. ( از اقرب الموارد ). || ویران و بی اهل و خشک شدن خانه و جای. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). خشک شدن زمین. ( آنندراج ). ویران شدن منزل و دور شدن مردم از آنجا، یقال: مکان متوحش. ( از اقرب الموارد ). خالی شدن جا و ویران و بی اهل شدن. ( آنندراج ). || دژم شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی )( دهار ). پژمان گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).رمیده شدن. ( آنندراج ). || تهی شدن شکم. ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ). تهی شکم گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || شکم تهی کردن، یقال: توحش یا فلان؛ ای اخل معدتک من الطعام و الشراب لشرب الدواء. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از آنندراج ). || ( اِمص ) وحشت و ترس و عدم انس. ( ناظم الاطباء ). و با کردن و داشتن صرف شود. رجوع به همین کلمات شود.

فرهنگ معین

(تَ وَ حُّ ) [ ع. ] (مص ل. ) ۱ - وحشی گردیدن. ۲ - ترسیدن، رمیدن.

فرهنگ عمید

۱. وحشیگری.
۲. [قدیمی] وحشت داشتن.

فرهنگ فارسی

مانندوحش شدن، رمیده شدن، پژمان واندوهگین شدن
۱- ( مصدر ) رمیده شدن از مردم وحشی گردیدن. ۲ - ترسیدن وحشت داشتن. ۳ - خالی شدن مکانی. ۴ - دژم شدن خشمگین گشتن. ۵ - ( اسم ) رمیدگی از مردم وحشیت بیابان نشینی. جمع: توحشات.
ویران و بی اهل و خشک شدن خانه و جای ٠ خشک شدن زمین ٠ ویران شدن منزل و دور شدن مردم از آن جا ٠

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:وحشی

ویکی واژه

وحشی گردیدن.
ترسیدن، رمیدن.

جملاتی از کلمه توحش

نسل نخست همچنان بر خوی خشونت و توحش بادیه‌نشینی (مانند تنگی معیشت و دلاوری و شکار و اشتراک در فرمانروایی) استوار است و، به‌همین علت، شدت عصبیت در میان آنان همچنان محفوظ می‌ماند. از همین‌رو، دم شمشیرشان بُرنده و جانبشان شکوهمند و مایه‌ی بیم دشمن است و مردم مغلوب و فرمانبر آنانند.
نسل‌کشی یزیدیان، پیروان یکی از قدیمی‌ترین مذاهب خاورمیانه، نمادی دیگر از توحش حکومت او بود. در اوت ۲۰۱۴ هزاران مرد ایزدی در سرزمین اجدادی‌شان در کوه‌های شنگال عراق قتل‌عام شدند و زنان‌شان یا کشته شدند یا به عنوان بردهٔ جنسی به اسیری برده شدند. داعشی‌ها به بردگی بردن زنان و دختران اسیر شده را احیای سُنت و این افراد را «غنائمی از مشرکان شکست‌خورده در جنگ» به‌شمار می‌آوردند.
مهدی اخوان ثالث، در پاورقیِ خود در سرودهٔ ارغنون، با نشان دادنِ بیزاری از حاجی فیروز، آن را «بقایای نفرت‌انگیز عهد توحش و برده‌داری» نامیده‌است.
فیلم روایت‌گر انقراض تمدن مایا است و به زبان غیر انگلیسی ساخته شده‌است. کیفیت پوشش و زندگی مردم مایا به سبک انسان‌های اولیه به تصویر کشیده شده‌است و توحش مردم و بیگانگی فیلم از مظاهر مدرنیته گواه بر این مدعاست.
از دیدگاه تاریخی، قنطورس یا سنتاروس نام یکی از اقوام یونان قدیم است که در کوهستان‌های اطراف کوهستان پلیون زندگی می‌کردند و هنر یونان آنان را به صورت نیم انسان و نیم اسب نشان می‌داد، این تصور یا به دلیل این بوده‌است که ایشان سرشتی توحش آمیز داشته‌اند یا از آن رو که در سوارکاری مهارت بسیار داشته و سخت توانا بودند به‌صورتی که اسب و سوار به‌صورت حیوانی واحد تصور می‌شدند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم