توان

این کلمه در زبان فارسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد. در زیر به برخی از این معانی اشاره می‌شود:

قدرت و قابلیت: به معنای قدرت، قابلیت یا توانایی انجام کاری است. به عنوان مثال، می‌توان گفت: او توان انجام این کار را دارد.

نیروی جسمی: در زمینه‌های فیزیکی، به معنای قدرت جسمی یا انرژی فرد برای انجام فعالیت‌های جسمی است. مثلاً: او از نظر جسمی دارای توان بالایی است.

توان در ریاضیات: به معنای عمل ضرب یک عدد به خودش به تعداد مشخصی از دفعات است. به عنوان مثال، در عبارت (دو به توان سه)، عدد ۲ سه بار در خودش ضرب می‌شود که نتیجه‌اش ۸ است.

توان در فیزیک: به معنای نرخ انجام کار یا مصرف انرژی در واحد زمان است و معمولاً با واحد وات (W) اندازه‌گیری می‌شود.

فرهنگ معین

(تَ ) (اِ. ) نیرو، زور.

فرهنگ عمید

نیرو، زور، قوه، قدرت، طاقت.

فرهنگ فارسی

نیرو، قوت، زور، طاقت، قوه
۱ - قدرت قوه زور. ۲ - قوه حاصل ضرب چند عدد متساوی در یکدیگر. درین صورت یکی از عاملهای ضرب را (( پایه ) ) و شمار. عاملها را نماینده یا (( نما ) ) گویند: مثلا ۶۲۵ ۵ ۵ ۵ ۵ ۶۲۵ توان ( قو. ) چهارم عدد ۵ است. ۵ پایه و۴ نمایند. ( نمای ) توان است. ۳ - مقدار کاری که در مدت یک ثانیه انجام گیرد.
دهی از دهستان الموت است که در بخش معلم کلایه شهرستان قزوین واقع است.

فرهنگ اسم ها

اسم: توان (پسر) (فارسی) (تلفظ: tavān) (فارسی: تَوان) (انگلیسی: tavan)
معنی: نیرو، زور، قوه، قدرت، طاقت، توانایی، توانایی تحمل چیزی، توانستن، تحمل کردن چیزی

فرهنگستان زبان و ادب

{power} [شیمی، فیزیک] مقدار کار انجام شده یا مقدار انرژی قابل تبدیل در واحد زمان

دانشنامه آزاد فارسی

تَوان (ریاضیات)(power)
در ریاضیات، عددی که نشان می دهد یک کمیت چندبار درخودش ضرب شده است. این عدد در سمت راست و بالای حرف یا عدد نوشته می شود، مثلاً در۱۰۲ یاp۲ عدد۲ توان است و می گویند ۱۰ یاp به توان۲ رسیده اند. توان ممکن است منفیباشد که برابر است با معکوس عدد به توان مثت. اگر کمیتp به توانm-، کهm > ۰، برسد، حاصل آن(فرمول ۱)است؛ مثلاً (فرمول ۲).اگر کمیتی غیرصفر به توان صفر برسد، حاصل آن بنابه تعریف برابر۱ است. توان ممکن است کسرینیز باشد. اگر کمیت p به توان (فرمول ۳) برسد، حاصل برابر است با (فرمول ۴) یعنی (فرمول ۵)؛ مثلاً (فرمول ۶).
ضرب و تقسیم عبارت های شامل توان، تابع قاعده های خاصی است (← نما). حاصل به توان رساندن یک کمیت را هم توان می گویند. مثلاً۱۰۰ و۱,۰۰۰ و۱۰,۰۰۰ به ترتیب توان های دوم و سوم و چهارم عدد ۱۰ اند.
تصویر تمام فرمول ها در تصاویر کنار صفحه آمده است.
تَوان (فیزیک)(power)
فرمول 1
در فیزیک، آهنگ انجام کار یا مصرف انرژی. توان را برحسب وات (ژول برثانیه) یا دیگر یکاهای کار در واحد زمان اندازه گیری می کنند. اگر کار انجام شده یا انرژی مصرف شده برحسب ژول را باW و زمان انجام کار یا مصرف انرژی برحسب ثانیه را باt نشان دهیم، توان(P) متوسط از این فرمول به دست می آید (فرمول ۱).لامپ روشنایی ۶۰ واتی در هر ثانیه ۶۰ ژول انرژی برق را مصرف می کند. مصرف برق در وسایل خانگی بزرگ معمولاً بیشتر از این مقدار است. هر مولد برق ممکن است توان هایی از مرتبۀ کیلووات یا مگاوات تولید کند.
تَوان (نورشناسی)(power)
در نورشناسی، معیاری برای نشان دادن توانایی عدسی ها در منحرف کردن پرتوهای نور. عدسی همگرا با توان زیاد، پرتوهای موازی را به شدت منحرف می کند و آن ها را در فاصلۀ کوتاهی از عدسی، در کانون، متمرکز می سازد. یکای توان دیوپتر و معادل معکوس فاصلۀ کانونی برحسب متر است. بنابر قرارداد، توان عدسی های همگرا یا کوژ را مثبت، و توان عدسی های واگرا یا کاو را منفی می گیرند.

جملاتی از کلمه توان

ای در طلب تو عالمی در شر و شور نزدیک تو درویش و توانگر همه عور
گوش تواند که همه عمر وی نشنود آواز دف و چنگ و نی
گیرم ز ناز منع توان کرد حسن را چشم نیازمند طلب را چه می‌کنی
مژگان که غبار درگهت رفت نور دل و دیده اش توان گفت
کی توانی پادشاهی یافتن؟ چون به سیری نان نخواهی یافتن
چون توان کردن گذر که زهر را خون توان کردن جگر این قهر را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم