شکافتن

کلمه شکافتن یک فعل در زبان فارسی است که به معنای شکافتن یا باز کردن به کار می‌رود. این فعل در زمان‌های مختلف صرف می‌شود و می‌توان آن را با دیگر افعال ترکیب کرد. هنگام استفاده از این کلمه در جملات، به ساختار جمله و ارتباط بین کلمات توجه کنید. همچنین، حروف و نشانه‌های نگارشی مانند ویرگول، نقطه و علامت سوال را در مکان‌های مناسب به کار ببرید. در نوشتار رسمی، از کلمات کامل استفاده کنید و از اختصارات پرهیز نمایید.

لغت نامه دهخدا

شکافتن. [ ش ِ / ش َ ت َ] ( مص ) پاره کردن. ( ناظم الاطباء ) ( حاشیه برهان چ معین ). خرق کردن. شق کردن.خرق. صدع. خرع. شِق. شَق. منشق کردن: شکافتن هیزم. دریدن دوخته. مقابل دوختن. ( یادداشت مؤلف ): از اژدهای هفت سر مترس از مردم نمام بترس که هرچه وی بساعتی بسْکافد به سالی نتوان دوخت. ( قابوسنامه ). || بازنمودن. از هم دریدن

فرهنگ معین

(ش تَ ) [ په. ] ۱ - (مص م. ) چاک دادن، پاره کردن. ۲ - شکستن. ۳ - (مص ل. ) پاره شدن، شق شدن.

فرهنگ عمید

۱. چاک دادن، چاک کردن، پاره کردن، دریدن.
۲. (مصدر لازم ) شکاف خوردن، چاک شدن، چاک خوردن، دریده شدن.

فرهنگ فارسی

اشکافتن، چاک دادن، پاره کردن، دریدن، شکاف خوردن
( شکافت شکافد خواهد شکافت بشکاف شکافنده شکافته ) ۱ - ( مصدر ) رخنه کردن چاک کردن. ۲ - پاره کردن شق کردن دریدن. ۳ - شکستن چیزی. ۴ - ( مصدر ) پاره شدن شق شدن ۵ - شکسته شدن. ۶ - نشات یافتن پدید آمدن. ۷ - منتج شدن حاصل آمدن. ۸ - مشتق شدن کلمه ای از ریشه و مصدر اشتقاق.

جملاتی از کلمه شکافتن

به نعره دل کوه بشکافتند ز نر اژدها سر نه برتافتند
کلندی بیاورد و بشکافتند دو خم پر شراب بهین یافتند
پوستین یوسفان بشکافتند آنچ می‌کردند یک یک یافتند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت فال مکعب فال مکعب