دهور

دهور واژه‌ای است که در ادبیات فارسی به معنای زمان و دوره‌ای از زندگی انسان یا تاریخ یک قوم به کار می‌رود. این واژه نماد تغییرات و تحولات مختلف است که در طول زمان رخ می‌دهند. هر دهور با ویژگی‌ها و خصوصیات خاص خود شناخته می‌شود و به نوعی نمایانگر تجربیات جمعی و فردی انسان‌هاست. در فرهنگ و تاریخ ما، میلیون‌ها داستان و روایت را در دل خود جای داده‌اند که می‌توانند به ما در درک بهتر از گذشته کمک کنند. از این رو، شناخت و بررسی دهورهای مختلف می‌تواند ما را به عمق تاریخ و فرهنگ خود وصل کند و به ما یادآوری کند که هر دوره زمانی، چه چالش‌ها و فرصت‌هایی را برای نسل‌های مختلف به ارمغان آورده است. به این ترتیب، دهور به عنوان یک مفهوم کلیدی، نه تنها در ادبیات، بلکه در زندگی روزمره ما نیز اهمیت دارد و می‌تواند به ما در تحلیل و فهم بهتر زندگی کمک کند.

لغت نامه دهخدا

دهور. [ دُ ] ( ع اِ ) ج ِ دهر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( ترجمان القرآن ص 49 ). ج ِ دهر که زمانه است. ( غیاث ) ( آنندراج ):
بر کهن کردن همه نوها
ای برادر موکل است دهور.ناصرخسرو.در ایام ماضی و سوالف دهور صیادی سگی معلم داشت. ( سندبادنامه ص 200 ). رجوع به دهر شود.

فرهنگ معین

(دُ ) [ ع. ] (اِ. ) جِ دهر.

فرهنگ عمید

= دهر

فرهنگ فارسی

جمع دهر
( اسم ) ۱ - روزگار زمانه. ۲ - عهد عصر زمان دوره. ۳ - ( تصوف ) اسمائ الحسنی. ۴ - زمان نامتناهی است از لا و ابدا. ۵ - مقدار هستی و مدت و امتداد پایندگی ذوات بی ملاحظه امور متغیره حادثه چنانکه در زمان ملحوظ است جمع دهور. یا دهر اسفل وعائ و طباع کلیه را از حیث انتساب آنها بمبادی عالیه دهر اسفل گویند ( دررالفوائد ۱۴۸ ). یا دهر ایسر وعائ مثل معلقه ( ایضا ) یا دهر ایمن. وعائ عقول طولیه مترتبه و عرضیه متکائفه ( ایضا ). یا دهر کاسه گردان روزگار جهان پایین عالم سفلی.

جملاتی از کلمه دهور

هزار سال گذشت و بسا که هم گذرد که بیم کهنگیش نیست از مرور دهور
خلاف او نرود دهر در شهور و سنین جز امر او نکند چرخ در دهور و قرون
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم