پیام

پیام

پِیغام مجموعه‌ای از اطلاعات محدود است که از یک فرستنده به یک گیرنده منتقل می‌شود. آن ها معمولاً دارای معنا هستند و از کدها، نویسه‌ها یا نشانه‌ها تشکیل می‌شوند. معمولاً بین زمان تنظیم و ارسال پیام و دریافت آن توسط گیرنده، فاصله‌ای وجود دارد. در بسیاری از موارد، فرستنده از این که آیا گیرنده پیغام او را دریافت خواهد کرد و زمان این دریافت چه زمانی خواهد بود، اطمینان کامل ندارد. در نوعی از ارتباط که به آن ارتباط تعاملی گفته می‌شود، گیرنده پیام می‌تواند در انتخاب و هدایت محتوای پیغام دریافتی تأثیر بگذارد. روش‌های مختلفی برای ارسال پیام وجود دارد. در گذشته، بیشتر پیام‌ها از طریق پیک‌ها یا پرندگان نامه‌رسان ارسال می‌شدند. امروزه، پیغام‌ها می‌توانند از طریق روش‌های الکترونیکی مانند تلفن، اینترنت، ایمیل، پیغام‌رسانی فوری و دیگر وسایل ارسال شوند. همچنین، امکان ضبط پیغام‌ها و شنیدن یا خواندن مکرر آن‌ها وجود دارد. در تلفن‌ها، این کار معمولاً از طریق پیغام‌گیر انجام می‌شود.

لغت نامه دهخدا

پیام. [ پ َ ] ( اِ ) رسالت. پیغام. ( جهانگیری ). خبر و پیغام. ( برهان ). از زبان کسی چیزی گفتن و آن را پیغام زبانی هم میگویند و پیغام کاغذی، پیغامی که بوسیله مکتوب ادا کنند. ( آنندراج ). در تداول امروزی شفاهاً بوساطت کسی گفتاری را بسومی فرستادن است لکن در قدیم این لفظ عام بوده است از کس و نامه. صاحب آنندراج آرد: پیام با گزاردن و کردن و دادن و رسانیدن و آمدن و آوردن و بردن مستعمل است و شواهدی ذکر کند. الوک. ( منتهی الارب )

فرهنگ معین

(پَ ) (اِ. ) ۱ - خبر یا سخنی را به دیگری رساندن. ۲ - سلام، درود. ۳ - وحی، الهام.

فرهنگ عمید

سخن یا مطلبی (کتبی یا شفاهی ) که از طرف کسی برای دیگری فرستاده شود، پیغام، خبر: در راه عشق وسوسهٴ اهرمن بسی ست / پیش آی و گوش دل به پیام سروش کن (حافظ: ۷۹۶ ).
* پیام رساندن (گزاردن، آوردن ): (مصدر متعدی ) منتقل کردن پیام کسی به دیگری: گوش دلم بر در است تا چه بیاید خبر / چشم امیدم به راه تا که گزارد پیام (سعدی: لغت نامه: پیام گزاردن ).

فرهنگ فارسی

پیغام، خبر، سخن کتبی یاشفاهی ازجانب کسی
( اسم ) ۱- از زبان کسی مطلبی ( کتبی یا شفاهی )را بدیگری رساندنپیغامرسالت: هم آنگه چو بنشست بر پای خاست پیام سکندر بیاراست راست. ( فردوسی ) توضیح در قدیم وسیل. پیام شخص و نامه هر دو بوده لیکن امروزه غالبا شخص است. ۲- سلام درود: بهر بوم و بر کو فرود آمدی ز هر سو پیام و درود آمدی. ( شا.بخ ۳ ) ۲۳۴٠: ۸- وحی الهام: در راه عشق وسوسه اهرمن بسی است پیش آی و گوش دل به پیام سروش کن. ( حافظ ) ۴- اوامر و نواهی.
یکی از امرا و شعرای هندوستان

فرهنگ اسم ها

اسم: پیام (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: payām) (فارسی: پَيام) (انگلیسی: payam)
معنی: خبر، پیغام، وحی، الهام، مطلبی که به شکل کلام، نوشته یا نشانه ای از فرد یا گروهی به فرد یا گروه دیگر فرستاده شود

جملاتی از کلمه پیام

پیام آورش مژده را مایه بود خرد را سخنهاش پیرایه بود
پیام داد سگ گله را، شبی گرگی که صبحدم بره بفرست، میهمان دارم
حرفی که از کسی نشنیدی، پیام ماست در نامهٔ تو آنچه نگنجید، نام ماست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم