نموده

لغت نامه دهخدا

نموده. [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ / دِ ] ( ن مف ) نشان داده شده. ارائه کرده شده. || واضح کرده. آشکارکرده. ( فرهنگ فارسی معین ). هویداکرده شده. ظاهرکرده شده. پدیدآمده. ( ناظم الاطباء ). || جلوه کرده. ظاهرشده. ( فرهنگ فارسی معین ). || کرده. ( ناظم الاطباء ). انجام داده. عمل کرده. ( فرهنگ فارسی معین ). || ( اِ ) نموذج. ( تاج العروس ). نمونه. ( رشیدی ) ( جهانگیری ). انموذج. مسطوره. نمودار. ( یادداشت مؤلف ):
بنمود خسروان جهان را نموده ای
تیغ علاء دولت و دین خسرو جهان.مسعودسعد.و مقابله آن است که به هر دو سو نگریم، اگر آنجا چیزها بود از یک گونه، کمترین بفکنیم وز آنک بیشتر است همچندان نیز بفکنیم و نموده او مثلاً به یک سو صدودوازده درم است و به دیگر سو سیزده ستیر آهن و دوازده درم. ( التفهیم از فرهنگ فارسی معین ). از این قدر نگزیرد که بیتی دو بیان کنم که اندکی دلیل بسیاری باشد و مشتی نموده خرواری. ( گلستان ). || شاهد. مثال. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شواهد ذیل معنی قبلی شود.

فرهنگ معین

(نُ دِ ) (ص مف. ) ۱ - نشان داده. ۲ - آشکار کرده، فاش شده.

فرهنگ فارسی

۱- ( اسم ) نشان داده ارائه کرده ۲- واضح کرده آشکارکرده.۳ - انجام داده عمل کرده.۴- جلوهکرده ظاهرشده. ۵ - ( اسم ) نمونهشاهدمثالانموذج: مقابله آنست که بهر دوسو نگریم.اگر آنجا چیزهابود از یک گونه کمترین بفکنیم و نموده او مثلا بیک سو صد و دوازده درم است و بدیگر سو سیزده ستیر آهن و دوازده درم...

ویکی واژه

نشان داده.
آشکار کرده، فاش شده.
نشان داده شده. آشکار کرده.

جمله سازی با نموده

و پس از شهادت این کسان بدانچه در پاره ای کتب چون مواقف آمده است که بایزید امام را زیارت نکرده و درک زمانش را ننموده بلکه مدتها متأخرتر از وی بوده است، اعتباری ندارد.
و ساویتسکی، با ترکیب اثرهای مختلفی که قبلاً مشاهده نموده بود، موفق شد اثر نورافکن را توصیف کند.
در دیوار غربی نیز گچ‌بری زیبا و خوش خطی دیده می‌شود که نام استاد کار آن را چنین نقش نموده (عمل استاد شمس‌الدین عبدالحسین اصفهانی بنا).
ز بس عنایت عامت نموده مستغنی ز حاجتی که به هم بوده اهل دنیا را
دوستان را همچو سبطی بین ذلیل قبطیان پیشکش بننموده حاضر دوستان بهر تو جان