ددر

لغت نامه دهخدا

ددر. [ دَ دَ ] ( اِ )در تداول عامه، بیرون خانه و جای خودنمائی و خانه نامشروع برای زن. جای نامجاز و نامشروع که زن رود.
- اهل ددر بودن؛ بدکاره بودن زن. تک پرانی زن.
|| در زبان اطفال، بیرون اطاق. بیرون خانه و کوچه. کوی. برزن.خیابان. مهمانی.

فرهنگ معین

(دَ دَ ) (اِ. ) در تداول کودکانه: بیرون.

فرهنگ عمید

کوچه و بازار، خارج از خانه.

فرهنگ فارسی

کوچه وبازار، خارج انه
( اسم ) بیرون. یا اهل ددر ددری

ویکی واژه

در تداول کودکانه: بیرون از خانه.

جمله سازی با ددر

این افزونه به‌صورت صددرصدی نمی‌تواند سایت شما را در مقابل هرزنامه ها حفاظت کند و در مواردی نظرات اسپم را تشخیص نمی‌دهد یا نظرات واقعی را نظر اسپم تشخیص می‌دهد که در این موارد شما می‌توانید نظر واقعی را منتشر کنید.
روح‌القدس ندارددر خوبی و لطافت با خاک کف پایت یکذره آشنایی
دل ما می جهد آخر ز قید چرخ بر انجم سپند ما نخواهد مانددر غمخانه اخگر
کلاس‌های درس به شکل معمولش برای بسیاری از دانش‌آموزان مناسب نیست. سرعت تدریس برای آن‌ها گاهی زیاد و گاهی هم کم است. آن‌هایی که سرعت یادگیریشان پایین‌تر است، با آن که کار بیشتری رویشان می‌شود، نمره پایینی می‌گیرند و به مرور زمان انگیزه خود را از دست می‌دهند. دوره‌های آنلاین سعی دارددر یودسیتی کاری کنیم که هر فرد با سرعت خود پیش برود.
هر دل که ز لطف تو نشان یابد باز سر رشتهٔ خوددر دوجهان یابد باز
تقویم تو خدای چنان کرددر ازل کآمدچوراه حق همه چیزتومستقیم