طغرل

کلمه‌ی «طغرل» در زبان فارسی به معنای نوعی پرنده شکاری از خانواده باز است. این پرنده شباهت‌هایی به عقاب و شاهین دارد و برای شکار و پروازهای سریع و تیزشناخته می‌شود. این پرنده معمولاً در مناطق کوهستانی و جنگلی دیده می‌شود و نمادی از تیزهوشی، سرعت و مهارت در شکار است. این واژه از زبان ترکی قدیم وارد فارسی شده و در طبیعت‌شناسی کاربرد دارد. همچنین، این واژه در زبان فارسی و تاریخی، به عنوان اسم خاص برای نام پادشاه، فرمانده یا رهبر ترک و سلجوقی نیز به کار رفته است. این کلمه از زبان ترکمنی و ترکی ریشه گرفته و در دوره‌های اسلامی به ویژه در تاریخ سلجوقیان کاربرد فراوان داشته است. طغرل اغلب به عنوان نام شخص و عنوان حکومتی به کار می‌رفته و نشان‌دهنده قدرت، رهبری و جایگاه والا در سلسله‌های ترک و سلجوقی بوده است. معروف‌ترین آن، طغرل‌بک سلجوقی است که بنیان‌گذار سلسله سلجوقیان در قرن ۱۱ میلادی بود و نقش مهمی در تاریخ ایران و خاورمیانه ایفا کرد. در زبان فارسی، این واژه بیشتر در متون تاریخی و ادبی دیده می‌شود و به عنوان نمادی از اقتدار و حکمرانی استفاده می‌شود. در متون تاریخی، طغرل به عنوان فرمانروای عدالت‌طلب و مؤسس حکومت منظم یاد شده است.

لغت نامه دهخدا

طغرل. [ طُ رِ/ رُ ] ( ترکی، اِ ) نام مرغی است شکاری:
الا تا بانگ درّاج است و قمری
الا تانام سیمرغ است و طغرل.منوچهری.دل تیهو از چنگ طغرل بداغ
رباینده باز از دل میغ ماغ.اسدی. || در لغات شاهنامه تألیف ولف، بمعنی شاهین نیز آمده است.رشیدی در فرهنگ خود آورده که این لفظ ترکی است ( به استناد نسخه میرزا ) و مولانا سروری گفته که از ترکان پرسیده شد، گفتند ترکی نیست، و ظاهراً ترکی مغولستان است. ( رشیدی ). بعضی گویند باز است و بعضی شاهین، ومیرزا ابراهیم گفته که این لفظ ترکی است. ( فرهنگ خطی ). پرنده ای است شکاری از جنس زردچشم. مؤلف بازنامه ناصری گوید: هرچند من با همه گردش و احتیاط طغرل را ندیده ام، اما از صفاتی که شنیده و در کتب دیده شده از نوع زردچشم است. بعد حکایت یک طغرل را نقل میکند که از چین برای بهرام گور آورده بودند. ( فرهنگ نظام ج 3 ص 643 ). صاحب مجمعالفرس و حافظ اوبهی و مؤلف برهان و صاحب غیاث اللغات و آنندراج در فرهنگ خود لفظطغرل را بضم راء ضبط کرده اند. مؤلف آنندراج در فرهنگ خود آورده که: طغرل؛ جانور شکاری و پادشاهی است واین ترکی است و بعضی گویند از ترکان تحقیق شده ترکی نیست. ظاهراً ترکی مغولستانی است. حکیم زلالی:
ز بیمش اشک سیمابند در گل
طغان و سنجر و بهرام وطغرل.
خواجه سلمان:
در جاه گرفتم که شدی طغرل و سنجر
بنگر که کجایند کنون سنجر و طغرل.( از بهار عجم ).و در غیاث نوشته که طغرل نام پادشاهی از پادشاهان سلجوقی و بر وزن بلبل جانوری است شکاری طائر مثل باز وعقاب. ( از برهان و مدار و سراج ). و در چهار شربت نوشته که تغرل به تای فوقانی در ترکی بهری را گویند که طائر شکاری معروف است. مؤلف گوید که طغرل مبدل همین است. ( آنندراج ). ولف در فرهنگ شاهنامه گوید: ماکان در شاهنامه که طبع کرده همه جا طغرل را بفتح راء ضبط کرده است:
بزد طبل و طغرل شد اندر هوا
شکیبا نشد مرغ فرمانروا.فردوسی.که طغرل به شاخی برآویخته ست
کنون بازدارش بگیرد به دست.فردوسی.ز دیدارشان چشم او خیره گشت
ز باز و ز طغرل دلش تیره گشت.فردوسی.به برزین چنین گفت شاه جهان
که امروز طغرل ز ما شد نهان.فردوسی.ابا بازداران صدوشصت باز

فرهنگ معین

(طُ غْ رِ یا رُ ) [ تر. ] (اِ. ) ۱ - نوعی مرغی شکاری. ۲ - نام چند تن از پادشاهان سلجوقی.

فرهنگ عمید

پرنده ای شکاری از خانوادۀ باز.

فرهنگ فارسی

محمد ابراهیم خان
( اسم ) ۱ - مرغی است شکاری نوعی قوش از جنس طغان. ۲ - از اعلام ترکان.
غلام. وی غلام محمود و یوسف پسران ناصرالدین بود.

فرهنگ اسم ها

اسم: طغرل (پسر) (ترکی) (پرنده) (تلفظ: toghrol) (فارسی: طغرل) (انگلیسی: toghrol)
معنی: پرنده شکاری از خانواده باز

دانشنامه عمومی

طغرل (نسطوری). طغرل یا وانگ خان ( مغولی: Тоорил хан؛ c. ۱۱۳۰ – ۱۲۰۳ ( ۷۲−۷۳ سال ) ) از خان های کرائیت ها بود. او برادر خونی ( آندا ) رئیس مغول یسوکای بهادر بود و به عنوان حامی و متحد مهم اولیه تموجین پسر یسوگی، که بعدها به نام چنگیز خان شناخته شد، خدمت کرد. منبع اصلی زندگی او تاریخ سری مغولان است.

جمله سازی با طغرل

به یک پرواز صید صد معانی می‌کند طغرل به پیش چنگل او صید عنقا چون مگس باشد
رحم کن با طغرل محزون که ز آیین کرم سایه دولت سلیمان بر سر مور افکند
این گورستان که وسعتی حدود ۱۰ هکتار دارد، در نزدیکی بنای تاریخی برج طغرل در ری واقع شده‌است.
چه خوش گفتست طغرل حضرت بحر سخن بیدل به تاراج جنون دادم چه هستی و چه فرهنگش!