زد و خورد

لغت نامه دهخدا

زد و خورد. [ زَ دُ خوَرْ / خُرْدْ ] ( مص مرکب مرخم، اِمص مرکب ) در مقام جنگ مستعمل است. «زد»، زدن زخم و «خورد»، خوردن زخم است. در این لفظ بوی خون می آید. ( بهار عجم ) ( آنندراج ). زدن و خوردن. ضرب زدن و مورد ضرب واقع شدن. || جنگیدن. ( فرهنگ فارسی معین ). مبارزه. منازعه.

فرهنگ معین

(زَ دُ خُ ) (اِمر. ) درگیری، نزاع.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - زدن و خوردن ضرب زدن و مورد ضرب واقع شدن. ۲ - جنگیدن.
در مقام جنگ مستعمل است جنگیدن مبارزه

ویکی واژه

درگیری، نزا

جمله سازی با زد و خورد

قسمت ۵ از فصل ۶، بیشتر دربارهٔ راسل کرو است که وی به نقاط مختلف دنیا سفر می‌کند و با هر کس که وی را می‌شناسد به زد و خورد می‌پردازد.
این اعتراضات در شهرهای مختلف ایران نظیر تهران، شیراز، اصفهان، مشهد، کرج، سمنان و کرمانشاه صورت گرفته است که میان معترضان و مأموران امنیتی یا مأموران لباس شخصی زد و خوردهایی رخ داده است.
زد و خوردهای او با نیروهای انقلابی آمریکا به ویرانی چوتا در ۱۷۸۰ میلادی انجامید. بقایای پیکر او در تنسی یافت‌شده است.
بعضی قوانین در اکستریم رولز وجود ندارند، برای مثال استفاده از صندلی، چکش و... و زد و خورد های غیر ورزشی در اکستریم رولز آزاد است.
این اعتراضات در شهرهای مختلف ایران نظیر تهران، شیراز، قزوین، رشت، اصفهان، اهواز، مشهد، تبریز و بابل صورت گرفت که میان معترضان و مأموران امنیتی، لباس شخصی، یگان ویژه ناجا، نیروی انتظامی و بسیج زد و خوردهایی رخ داد. این اعتراضات اولین تظاهرات جنبش سبز در سال ۱۳۹۰ بود.