رهی

معانی لغوی

رهی در لغت به دو معنا اشاره دارد:

رونده، روان، رهرو، مسافر: به معنای کسی که در حال حرکت و سفر است.

غلام، بنده، چاکر: به معنای کسی که در خدمت دیگری است.

اسم و ریشه

رهی به عنوان یک اسم پسرانه، ریشه‌ای فارسی و پهلوی دارد و به معنای غلام، بنده یا چاکر است. این نام به فردی نسبت داده می‌شود که در خدمت دیگری قرار دارد و به او وفادار است. این واژه در زبان فارسی به عنوان نمادی از اطاعت و خدمتگزاری به کار می‌رود و نشان‌دهنده وابستگی و ارتباط نزدیک فرد با شخص یا گروهی دیگر است.

گویش گنابادی

در گویش گنابادی، این کلمه به معنای فرستادن یا پست کردن به کار می‌رود.

شخصیت‌های مشهور

محمدحسن بیوک معیری، شاعر معاصر ایرانی، با تخلص رهی شناخته می‌شود. او در ۱۰ اردیبهشت ۱۲۸۸ در تهران متولد شد و در ۲۴ آبان ۱۳۴۷ درگذشت. از آثار او می‌توان به ترانه‌هایی چون «شد خزان»، «شب جدایی»، «کاروان»، «مرغ حق» و «من از روز ازل» اشاره کرد. معیری از دودمان معیرالممالک بوده و خانواده‌اش از زمان نادر شاه افشار در امور مالی و خزانه‌داری مشغول به کار بوده‌اند.

شاه‌محمود رهی نیشابوری نیز از خوشنویسان و نستعلیق‌نویسان بزرگ قرن دهم هجری است. او اهل نیشابور بوده و در خطاطی، نقاشی و شعر فعالیت داشته است. وی بیشتر زندگی خود را در مشهد گذرانده و در خوشنویسی شاگرد سلطانعلی مشهدی و عبدی نیشابوری بوده است.

لغت نامه دهخدا

رهی. [ رَ ] ( ص نسبی، اِ ) رونده. ( برهان ). روان. ( فرهنگ فارسی معین ). مسافر. ( یادداشت مؤلف ). || غلام. ( از فرهنگ فارسی معین ) ( انجمن آرا ) ( برهان ) ( آنندراج ) ( فرهنگ اوبهی ). چاکر. ( فرهنگ خطی ) ( برهان ). به معنی بنده از رهیدن است، یعنی رهیده شده و آزادکرده، نه از راه و ره، اکنون هم گویند: من آزادکرده شما هستم. فدایی. برخی. ( از یادداشت مؤلف ). عبد. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات )

فرهنگ معین

(رَ )(ص نسب. ) ۱ - راهرو، مسافر. ۲ - غلام، بنده.

فرهنگ عمید

۱. رونده، راه افتاده، رهرو.
۲. مسافر.
۳. غلام، بنده، چاکر: کمند از رهی بستد و داد خم / بینداخت خوار و نزد هیچ دم (فردوسی: ۱/۲۰۰ ).

فرهنگ فارسی

راه، رونده، راه افتاده، رهرو، مسافر، غلام وبنده
( صفت ) ۱ - رونده روان. ۲ - غلام بنده چاکر. توضیح: نویسنده از خود بدین کلمه تعبیر آورد.
مشهدی. مولانا شاه محمد از گویندگان و نقاشان قرن دهم در مشهد بود.

فرهنگ اسم ها

اسم: رهی (پسر) (پهلوی، فارسی) (تلفظ: rahi) (فارسی: رَهي) (انگلیسی: rahi)
معنی: غلام، بنده، چاکر

ویکی واژه

راهرو، مسافر. میان بستن او را بسان رهی/ سپردن بدو تاج و تخت مهی «فردوسی»
رهی در گویش گنابادی یعنی فرستادن، پست کردن.
غلام، بنده.

جملاتی از کلمه رهی

دام صورت عقل آمد این بدان چون رهیدی میشوی تا آنجهان
همچون سر زلف خود شکستی آن عهد که با رهی ببستی
متن این ترانه که «آزاده» نام دارد، آخرین کار موسیقائی رهی معیری است که وی در تب بیماری آن را سروده و کمتر در یک سال پس از آن، در آبان ماه سال ۱۳۴۷ درگذشت.
خواهی کز دست غم؛ باز رهی ساعتی در قدح راز دل؛باده غماز کن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم