دردانه در زبان فارسی به معنای فرد یا چیزی است که به شدت مورد محبت، توجه و علاقه قرار گرفته و در نتیجه به نوعی ارزشمند و گرانبها به شمار میآید. این واژه به وضوح نشاندهنده احساسات عمیق و وابستگیهای عاطفی است که انسانها به یکدیگر یا به اشیاء خاص دارند. در فرهنگ ایرانی، دردانه معمولاً به افراد نزدیک و عزیز همچون فرزندان، همسران یا دوستان صمیمی اطلاق میشود و نمایانگر جایگاه ویژهای است که این افراد در زندگی ما دارند. به عنوان مثال، والدین معمولاً فرزندان خود را دردانههای خود مینامند، چرا که آنها را نه تنها به عنوان نسل آینده بلکه به عنوان گنجینهای از عشق و امید میبینند. همچنین، این واژه میتواند به اشیاء خاص یا یادگاریهای ارزشمند نیز اشاره داشته باشد که برای فرد دارای اهمیت و معنای خاصی هستند. این مفهوم در ادبیات و شعر فارسی نیز به وفور دیده میشود و شاعران با استفاده از این واژه، عواطف و احساسات خود را به زیباترین شکل ممکن ابراز میکنند.
دردانه
لغت نامه دهخدا
دردانه. [ دُ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) دانه در. یک دانه مروارید. ( ناظم الاطباء ). دانه در که مروارید غلطان بزرگ پرآب باشد. ( لغت محلی شوشتر- خطی ). || در یکتا. ( آنندراج ). در یتیم. یتیمه. گوهر یکتا. دانه دری تابان و بزرگ
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] مروارید یکتا، درّ یتیم: سعدی به لب دریا در دانه کجا یابی / در کام نهنگان رو گر می طلبی کامی (سعدی۲: ۵۸۸ ).
۳. (صفت ) [مجاز] عزیز، سوگلی.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - دانه در مروارید. ۲ - ( صفت ) سو گلی عزیز. ۳ - یکدانه یکتا. یا دردانه حسن کبابی بچه لوس.
فرهنگ اسم ها
معنی: عزیز، سوگلی، مروارید درون صدف، بسیار گرامی، ( به مجاز ) بسیار محبوب و گرامی، عزیزکرده، ناز پرورده، ( به مجاز ) نیز فرزند بسیار گرامی، در ( عربی ) + دانه ( فارسی ) بسیار محبوب و عزیز
ویکی واژه
بسیار گرامی.
جملاتی از کلمه دردانه
دیده را از گریه نیسان می کنم شاهدان را هست با دردانه خوش
تو یک قطره ز بحر لامکانی درون این صدف دردانه میباش
در آرزوی صبح بناگوش ماه من خواهد ز چرخ، طالع دردانه آفتاب