یرغو

۱. عوارضی که برای رسیدگی به جرایم گرفته می‌شد (ایلخانان): در دوره ایلخانان، یرغو به نوعی عوارض یا مالیات‌هایی گفته می‌شد که برای رسیدگی به جرایم و مسائل قضایی از مردم اخذ می‌شد. این عوارض به منظور تأمین هزینه‌های مربوط به قضاوت و اجرای عدالت در جامعه وضع می‌شد.

۲. سیاست: در اینجا یرغو به سیاست‌ها و تدابیری اشاره دارد که در راستای مدیریت و اداره امور کشور یا جامعه اتخاذ می‌شود. این معنا می‌تواند به نوعی به روش‌های حکومتی و تدابیر سیاسی مربوط باشد.

۳. بازرسی، مجلس محاکمه: یرغو همچنین می‌تواند به معنای بازرسی و نظارت بر امور یا مجلس محاکمه‌ای باشد که در آن به بررسی و رسیدگی به مسائل قضایی و جرایم پرداخته می‌شود. این مفهوم به نوعی به فرآیندهای قانونی و قضایی مرتبط است.

لغت نامه دهخدا

یرغو. [ ی َ ] ( ترکی / مغولی، اِ ) شاخی میان تهی که آن را مانند نفیر نوازند. ( یادداشت مؤلف ): رنگی عجم صوفی قلندری بوده که قریب سیصد قلندر با اومی بوده اند و بارها با حاکم شهر یاغی شده و بر بالای بام لنگر رفته یرغو کشیده اند و دیگر به تسلی و تدارک او را به صلاح آورده اند. ( مزارات کرمان صص 59 - 60 ). || در تداول مردم خوارزم، نزاع. خصومت. ( یادداشت مؤلف ). خصومت و ستیزگی و مناقشه و نزاع. ( ناظم الاطباء ). || حکومت. قضا. داوری. قضاوت. ترافع. یارغو. محاکمه. ( یادداشت مؤلف ). به مغولی به معنی عدلیه و استنطاق و مرافعه مدعی و مدعی علیه و قانون است. ( از حاشیه قزوینی بر دیوان حافظ ص 205 ). لغت مغولی است به معنی مرافعه و دادخواهی.

فرهنگ معین

(یَ ) [ تر. ] (اِ. ) ۱ - عوارضی که برای رسیدگی به جرایم گرفته می شد (ایلخانان ). ۲ - سیاست. ۳ - بازرسی، مجلس محاکمه.

فرهنگ عمید

= یارغو

فرهنگ فارسی

۱ - عوارضی که برای رسیدگی بجرایم گرفته میشد (ایلخانان ). ۲- سیاست. ۳- بازرسی مجلس محاکمه.

جملاتی از کلمه یرغو

خوش نگردد خاطر ابن یمین از عدل تو تا نگوئی چوب یا ساقش پس از یرغوزند
عقلم بشکنجه کرد یاسا ای عشق بیا که وقت یرغوست
آرایش امصار ز من باد به فرمان آسایش اقطار جهان باد به یرغو
گر تبغ تو در قصد سر ابن حسام است فرمای که سر بر خط یرغوی تو دارم
اگر خنجر کشد مریخ ور رامح زند نیزه به یرغو دادخواهی بر امیر داور اندازیم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم