کوکوز

لغت نامه دهخدا

کوکوز. ( اِ ) نوعی از قماش لطیف باشد. ( برهان ) ( فرهنگ رشیدی ). نوعی از قماش لطیف و نظیف و نفیس باشد. ( آنندراج ). نوعی از قماش ابریشمین زردوزی. ( ناظم الاطباء ):
تشریفهای فاخر کرده روان ز هر سو
نخ و نسیج و کمخا، کوکوز و سای ساره.نزاری ( از فرهنگ رشیدی ).

فرهنگ معین

(اِ. ) نوعی از پارچة ابریشمین زر - دوزی.

فرهنگ عمید

نوعی پارچۀ لطیف.

ویکی واژه

نوعی از پارچة ابریشمین زر - دوزی.

جمله سازی با کوکوز

از آن زمان که نمودی و روی پوشیدی ز شوق عشق تو کوکوزنان چو فاخته ایم
سرو است چو صوفی همه در وجه ز مستی از حالت او فاخته کوکوزن و زار است
تو ای قمری که می نالی به طرف جوی باغ و راغ چنان دانم پی سروی، چو من کوکوزنان هستی
کو بلبل شیرین فنم کو فاخته کوکوزنم طاووس خوب چون صنم کو طوطیان کو طوطیان