کوتاه آمدن

کوتاه آمدن به معنای کاهش یا مختصر کردن است. این واژه به نوعی به معنای کاستن از طول و حجم یک مطلب یا گفتگو تلقی می‌شود. به عبارتی دیگر، زمانی که فردی در یک بحث یا جدال به جای ادامه دادن به بحث، به شکل ملایم‌تری رفتار می‌کند و از ادامه‌ی مجادله صرف نظر می‌کند، از اصطلاح کوتاه آمدن استفاده می‌شود. علاوه بر این، این واژه می‌تواند به معنای کوتاهی در انجام کاری یا قصور در یک وظیفه نیز به کار برود. به عبارت دیگر، کوتاه آمدن نشان‌دهنده‌ی نوعی عدم پیگیری و رها کردن موضوعی است که ممکن است به دلایل مختلفی چون خستگی یا نداشتن رغبت به ادامه‌ی آن اتفاق بیفتد. در این زمینه، می‌توان گفت که گاهی افراد به دلایلی از اصرار بر روی یک موضوع دست می‌کشند و ترجیح می‌دهند که به جای ادامه‌ی بحث، به آرامش برسند یا از درگیری و مشکلات بیشتر اجتناب کنند.

لغت نامه دهخدا

( کوتاه آمدن ) کوتاه آمدن. [ م َ دَ ] ( مص مرکب ) کوتاه شدن. قصیر گشتن. ( فرهنگ فارسی معین ). ورجوع به کوتاه شدن شود. || مختصر کردن کلام خاصه در جدال. سخن را اطاله ندادن. || ملایم بودن پس از ادعای بسیار. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مجازاً در تداول عامه، صرف نظر کردن از ادامه ٔمطلب و گفتگو و مرافعه و خصومت. ( فرهنگ فارسی معین ). || کوتاهی کردن در امری. قصور ورزیدن درکاری. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به کوتاهی کردن شود. || قصور چنانکه جامه بر اندام. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).کوچک شدن قد لباس.

فرهنگ معین

( کوتاه آمدن ) (مَ دَ ) (مص ل. ) صرف نظر کردن، گذشتن.

فرهنگ فارسی

( کوتاه آمدن ) ( مصدر ) ۱ - کوتاه شدن قصیر گشتن. ۲ - صرف نظر کردن از ادام. مرافعه و خصومت. ۳ - صرف نظر کردن از ادام. مطلب و گفتگو:... آبروی خودم از هر چیز بالاتر است. آهو کوتاه آمد....

ویکی واژه

صرف نظر کردن، گذشتن.

جمله سازی با کوتاه آمدن

عاشقان جان باز این راه آمدند وز دو عالم دست کوتاه آمدند